از کنار این اثر هنری در خیابان ریچموند هیوستون در تگزاس که رد شدم، خواستم ماشین را نگه دارم و عکس بگیرم اما موقعیت جور نبود و نشد. امروز توی اینترنت گشتم و این عکس را پیدا کردم با عنوان هنری “Get caught in the Whirlwind” یعنی «گرفتار گردباد شدن». به نظرم اسم به این زیبایی با اثر به این زشتی همخوانی ندارد هرچند ادعا کنند که «پول مالیاتدهندگان را صرف غرور مدنی کردهایم»!
یاد بلوار و میدانی در بن خودمان افتادم که درختها را بریدند و بهجایش چراغهای زمینی کاشتند (عین باند فرودگاه) و مجسمههایی از سیم (نمیدانم هنوز هم هست یا نه) و البته پرتاب شدم به میدانی در ورامین و حتی ورودی شیراز که مزین به طاووسی است از همین جنس!… یا ژازه تباتبایی!
روزی دوبار از کنارش رد میشوم و کارم عمل به توصیهی ناصر فیض:
«ولی من یک دعا خواندم فرستادم ثوابش را
به روح پر فتوح والد مرحوم مغفورش!»
میدانم هنر سلیقهای است و ممکن است مخالف ذائقهی من باشد اما ناخودآگاه این مصرع از مریم جعفری آذرمانی در سرم میچرخد:
«این روزها سلیقهی اهل هنر سگی است!»
ثبت نظر