نویسنده: دانشآموختهی استنفورد، ساکن کلفرنیا
یک پادکست دربارهی مهاجرت و بازگشت گوش میکردم. بعضی نکاتش جالب بود و میتوانستم با آنها ارتباط برقرار کنم. آدمها به دلایل مختلفی مهاجرت میکنند یا بر میگردنند. ولی یکی از مشکلاتی که در تصمیمگذاری افراد سهیم است، فشار اجتماعی و اطرافیان است. اینکه دائما پرسیده شود چرا برگشتی؛ و بیشتر از اینکه فقط یک سوال باشد آدمها به خودشان اجازه میدهند که قضاوت کنند و با سوالاتشان بیشتر تلقین میکنند که این چه کار احمقانهای بود که انجام دادی.
این داستان اجازه دادن به خودمان که برای زندگی دیگران تصمیمگیری کنیم هم داستان جالبی در بسیاری از مردم مشرق زمین است… یکی از دلایلی که احساس میکنم از دوستانم فاصله میگیرم، سوالها یا کنایههای سنگینشان است. به نظرم آدمها متفاوت هستند و همین تفاوتهاست که به زندگی زیبایی بخشیده است. بعضی بیشتر exploratory هستند و یکجا بند نمیشوند. بعضی از اول تا آخر عمرشان باید توی همون لیوان مخصوصشان چایی بخورند تا از گلویشان پایین برود.
و اینها همه زیبایی است و در تفکر من اختلاف السنتکم و الوانکم. پس شاید باید یاد بگیریم همدیگر را کمتر قضاوت کنیم و بیشتر زیبایی های زندگی را با هم قسمت کنیم تا اینکه به جای همدیگر تصمیم بگیریم.
ثبت نظر