همیشه کسی هست در فامیل که همه را دور هم جمع کند. کسی که عیب و ایرادها و حرف و سخنهای بقیه را جدی نمیگیرد. دلش را راحت با همه صاف میکند و به آدمها آسان میگیرد. دلش جمعشدن و جمعکردن میخواهد. دلش محبت پخشکردن میخواهد. حتما شما هم یکی از این بزرگتری کنندهها بین فامیلتان دارید. من هم از همانها حرف میزنم. از همان مَنِش و مسلک مینویسم.
اینجا، در این سوی دنیایی که شعارشان این است که:
Follow the money
در دنیایی که حسابوکتاب و بدهبِستان حرف اول را میزند، یکی هست که برای آدمها بزرگتری میکند. یکی که رنگهای مختلف را دور هم جمع میکند. یکی که نهتنها عیب و ایرادها و حرف و سخنهای بقیه را جدی نمیگیرد، نهتنها دلش را راحت با همه صاف میکند و به آدمها آسان میگیرد، بلکه حتی آشغال و زباله هم که روی سرش میریزند، چشمش را میبندد و ندید میگیرد. از کسی که فحشش میدهد، عیادت میکند. کسی که انقدر دلش شور آدمها را میزند که خدا هم کم میآورد! من از کسی حرف میزنم که دلش جمعشدن و جمعکردن میخواهد. دلش محبت پخشکردن میخواهد. من از کسی حرف میزنم که رسالتش عاشقیکردن و عاشقی را یاددادن است؛
کتب علی نفسه رحمه
ولی این روزها، ناجوانمردانه اسمش را، محبتش را، عشقش را به شمشیر و خونی که از آنِ او نیست آغشته کردهاند. من از محمد(ص) حرف میزنم که امروز تولدش است. دلم را به نخی که این همه رنگ را در این دنیای بیرنگ دور خودش جمع کرده گره میزنم و دلم میخواهد تا ته دنیا دنبالش بروم. در این سوی سرد دنیا، دلم میخواهد گوشهی دنجی میان جمعی که دور هم جمع کرده پیدا کنم، برایش ریز ریز درددل کنم و ببینم بین اینهمه آدم و شلوغی، بیهوا میآید بالای سرم، دستش را میگذارد روی شانهام و من هقهق تنهاییام را در آغوشش خالی میکنم. دلم میخواهد… دلم میخواهد در این غربت و تنهایی کفایتم کند و شفاعتم کند و عاشقترم.
جشن میلاد رسول مهربانیها؛ مرکز شیعیان صبا، سنحوزه، کلفرنیا
ثبت نظر