من به شخصه، علاقهمند به فیلمهایی هستم که من را به ماهیت مسائلی مانند زمان و مکان کنجکاو کنند. فیلمهایی که ذهنم را قلقلک دهند و قوه تخیلم را زنده کنند. فیلمهایی که مقداری تحقیق علمی در پس آنها شده باشد، و سپس با چاشنی خلاقیت به یک اثر سینمایی تبدیل شده باشند.
آمدن جشواره فیلم فجر بار دیگر من را به این فکر فرو برد که چرا فیلمهای علمی-تخیلی در سینمای ایران جایی ندارند؟ چرا فیلمهایی مثل
inception
gravity
contact
interstellar
oblivion
و حتی district 9 و matrix را در ایران نمیسازند؟
این نوع فیلمها (حتی در ژانر کودک مانند Wall-E) به انسان کمک میکند که قوه تخیلش را قدرت بخشد و به ذهنش بیاموزد که به مسائل بزرگتر فکر کند. در آمریکا این ژانر با نامی مشخص (Sci-Fi) مورد توجه مخاطبان است و سریالهای تلویزیونی پرمخاطب هم دارد. حتی یکی از کانالهای معروف در آمریکا با نام Syfy بسیاری از برنامههایش را به این ژانر اختصاص داده است.
شاید کسی ادعا کند که به دلیل هزینههای بالای این فیلمها، آنها را نمیتوانیم در ایران بسازیم. ولی این استدلال غلط است. به عنوان مثال، کسانی که فیلم
coherence
را دیده باشند قبول خواهند کرد که با هزینه بسیار کم هم میتوان فیلمی علمی-تخیلی ساخت که انسان را به صندلیاش میخکوب کند و مدتها به فکر فرو برد. من به شخصه تا چند روز پس از دیدن فیلم coherence به مفاهیم پشت آن فکر میکردم و به دنبال مقالات مربوطه میگشتم.
حال، دو دلیل به ذهن من میرسد که چرا در ایران از این نوع فیلمها نداریم. شاید این دو دلیل دو روی یک سکه باشند:
1. کسانی که فیلم علمی میسازند باید خودشان آن را بفهمند! متاسفانه اکثر فیلمنامه نویسان و کارگردانان ما ازدواج و طلاق و خیانت و اعتیاد و… را میفهمند ولی هیچ ایدهای از گربه شرودینگر ندارند. پس طبیعی است که نتوانند در این باره اثری تولید کنند.
2. مخاطب عمومی ما علاقهای به علم ندارد. علاقه او به دیدن عشق و تنفر و زندگی روزمره و دعوا و … است و اگر قضیه گربه شرودینگر را جلوی او بگذاری، آن را به چرند بودن متهم میکند!
پس نهایتا آن دسته از ما که علاقه به فیلمهای علمی-تخیلی داریم مجبور میشویم آن را در جای دیگر جستجو کنیم. به نظر من، حیف است که این گونه باشد.
نکته قابل توجه دیگر این است که متون غنی عرفانی-اسلامی این زمینه را برای فیلمسازان ما مهیا میکند که به سراغ ساختن فیلمهای عرفانی-تخیلی روی آورند و حتی ژانر جدیدی را تعریف کنند. مثلا مانند فیلم “یک تکه نان” که سالها پیش قدمی در این مسیر برداشت ولی دیگر پس از آن فیلمهایی را ندیدیم که این ژانر جذاب را تعریف کرده و آن را باز کنند.
توصیه من به فیلمسازان ایرانی این است که اگر حوصله ندارند درباره گربه شرودینگر فیلم بسازند، حداقل به سراغ “برهان صدیقین” و “فلسفه اشراق” بروند. این نوع فیلمها میتواند بسیار تفکربرانگیز باشد و این مفاهیم میتواند با چاشنی تخیل منجر به فیلمهای شاهکار و جذابی شود که برای سالها ذهن ما را به تفکر بیشتر درباره حقایق هستی و جهانِ دیگر وا دارد.
ثبت نظر