K1inUSA

تو مال اینجا نیستی!

نویسنده: رشته‌ی حقوق، Doctor of the Science of Law یا J.S.D، دانشگاه کلمبیا در نیویورک

 

(می‌توانید پادکستِ این دل‌نوشته را در پیوست بشنوید. تاریخ نوشته مربوط به روزهای آخر ماه محرم است)

شاید بزرگترین حسی که اینجا اول میاد سراغت، حس غریب نبودنه، اینکه هیچ کس در نگاه اول قضاوتت نمیکنه، اینکه براشون مهم نیست که از کجا اومدم. اینجا اغلب، مهاجرن، این بزرگترین حسن نیویورکه… حسی که البته خیلی دووم نمیاره…

از طرفی این حس اصلاً با حس امنیت، توأم نیست… ایمیل‌های اعلام خطر سرقت و تجاوز هم که از دفتر امنیت عمومی دانشگاه تقریباً هر روز ارسال میشه این حس نا امنی رو تشدید میکنه…

اینکه تو ایران، گوشیمون زنگ میخورد و یکی فقط میخواست حالمونو بپرسه، اینکه دغدغه‌ی نگاه کردن به ستون قیمت تو منوهای رستوران‌ها و کافه‌ها رو تقریباً نداشتیم، اینکه چند صد تا دوست داشتیم که خیلیاشون حقیقی بودن، اینکه حتی عصر جمعه‌ها هم می‌تونستیم حس تنهایی نکنیم، حالا تبدیل شدن به یه سری آرزو…

قبل اومدنم برنامه داشتم که همه‌ی صفحات مجازیمو ببندم، مراوده‌م رو با ایران صرفاً محدود کنم به خونواده‌م، حس می‌کردم دارم میرم که آزاد بشم از یه سری معذوریت‌ها و محذوریت‌ها، و از طرفی هم زبانم احتمالاً اینجوری خیلی سریع تقویت میشد! ولی وقتی رسیدم، یه ترسی اومد سراغم، یه چیزی که داشت سرم داد می‌کشید که تو مال اینجا نیستی…

منصرفم کرد…

اولین لحظه ای که اذیت شدم، توی سیتی بانک بود، رفته بودم حساب باز کنم، چه عزت و احترامی که متصدی بهم نمی‌ذاشت، همه چی به خوبی و خوشی داشت ادامه پیدا می‌کرد تا لحظه ای که پاسپورتمو دید… ببخشید ولی نمی‌تونیم…

بعد، برخوردهایی بود که از یکی دو تا از کارمندای دانشکده دیدم، اولیشون روز اورینتیشن بود، یه برگه گذاشتن جلوم که باید امضا می‌کردم… که مشکلی ندارم که از عکسایی که خواسته یا ناخواسته ازم میگیرن، تو سایت و کتاباشون استفاده کنن، امضا نکردم، برخورد بدی دیدم، ازون روز به بعد دیگه برخوردشون باهام عادی نشد…

روزای اول واسم جالب بود که چرا کسی ازم نمیپرسه کجایی‌ام؟ ولی این قسمت هم خیلی دووم نیورد، امان از وقتی که ملیتمو متوجه میشن… قشنگ خنده‌شون رو صورت‌شون میماسه… فقط استادم! یه بار جوری از ایران دفاع کرد که یه لحظه موندم! داشت از قدرت ایران میگفت و اینکه امریکا باید خودشو نزدیک کنه به ایران نه اینکه از ایران انتظار داشته باشه که نزدیکش بشه…

راستش بعد از دوران مدرسه، دیگه هیچ وقت از دانشجوها و محیط تحصیلم انرژی منفی نگرفتم، تا اومدم اینجا، آدم میتونه با دانشجوها کنار بیاد، ولی با خود دانشگاه نه! سخته حس کنی تو جایی که برخورد با همه برابره، برخورد با تویی که یه روز همراه خودت کلی حال خوب و انرژی مثبت بقیه رو میدیدی، عجیب و متفاوته… یه ترم بیشتر نموندم اونجا، با هزار دردسر ترانسفر کردم و به یه دانشگاه دیگه اومدم، اینجا خوبیش اینه که بیشتر ایرانی داره.

ما ایرانیا مغروریم، در عین حالی که خیلی وقت‌ها برخوردای اولیه‌مون از موضع ضعفه ولی نمیذاریم از این تواضع‌مون سوء استفاده بشه، قدرت داریم، نمیدونم این قدرت به واسطه‌ی بزرگ‌شدن‌مون تو ایران و در معرض رسانه‌های ایران بودنمونه یا به دین و مذهب‌مون ربط داره.

هر چی هست، واقعاً با بقیه فرق داریم! این فرق داشتن تو حرف زدن‌مون، اعتماد به نفس‌مون، جسور بودن و پیگیری‌مون، دوندگی و روابط عمومی‌مون کاملاً نمود داره، با خیلی از دانشجوهای بین‌المللی زمین تا آسمونه تفاوت‌مون، این قسمت‌مونو دوست دارم، شاید خیلی نابغه و درس‌خون نباشیم ولی سریع‌تر مسیر رو برای خودمون هموار می‌کنیم، از مشکلات نمی‌ترسیم، شجاعت تو خونِمونه…

دو روز بعد از تموم شدن سربازیم و قبل اومدن کارت پایان خدمتم، وقت سفارت داشتم، به یه زحمتی تونستم مجوز یه بار خروج بگیرم و برم مصاحبه، روزای سخت سربازی بالاخره تموم شده بودن و روزای خوشی قرار بود از راه برسن، ولی هر چی بیشتر از اقامتم تو این شهر آرزوهای خیلی از مردم دنیا میگذره، بیشتر دلم برای روزای شلوغ و پر استرس تهران تنگ میشه…

وقتی میای ته دنیا و میفهمی اینجا هم هیچ خبری نیست…

روزای آخر محرمه، التماس دعا…

Avatar

محسن ازنیویورک

ثبت نظر

کانال یوتیوب K1inUSA

عضویت در خبرنامه K1inUSA

    دسامبر 2024
    ش ی د س چ پ ج
     123456
    78910111213
    14151617181920
    21222324252627
    28293031  
    مشاهدات بی واسطه ایرانیان از امریکا

    کانال یوتیوب K1inUSA را دنبال کنید.

    برنده ایرپادز پرو اپل شوید!
    اینجا کلیک کنید
    close-link
    برنده خوش شانس ایرپادز پرو اپل به ارزش 249 دلار باش!
    شرکت در قرعه کشی
    close-image