نویسنده: بخش ۱ از ۲
بنده به شخصه به تقسیم مردم به دو قشر نخبه و غیر نخبه انتقاد شدیدی دارم. این که ما یک قشر کوچک موفق در حوزه و عمدتاً دانشگاه را از بقیهی مردم جدا کنیم و به صرف یک سری موفقیتهای شخصی دنیوی (که تازه اگر موفقیت باشد) بر سر آن بقیهی اکثریت بکوبیم و انتظار داشته باشیم که منابع کشور صرف آنها شود، تحقیر اکثریت مردم است. اگر کسی با معیارهای دنیوی موفقیتهایی داشته است، بیش از هر چیز برای خودش و خانواده اش نفع دارد. حالا چرا باید انتظار داشت بقیهی مردم چنین افرادی را تقدیس کنند؟ مگر کسی که به این موفقیتها نرسیده، از نظر انسانی چه کم دارد؟
با وجود این باور، در عمل، امروز در ایران با قشری که به عنوان نخبه معرفی میشوند روبرو هستیم. حتی آییننامهای در کشور برای الصاق لفظ نخبه به این گروه تهیه شده است! پس قشر نخبه، خوب یا بد در ایران وجود دارند و حتی جایگاه قانونی دارند. لذا میتوان در مورد آنها سخن گفت. اخیراً شاهد دو اتفاق بودیم که دو نوع نخبه را نشان میداد:
۱. درگذشت تاسفانگیز خانم میرزاخانی: شاید بشود گفت در دوران معاصر، خانم میرزاخانی اگر موفقترین دانشمند با ملیت ایرانی هم نباشد جزو موارد نادر است و ما مشابه ایشان به ندرت داشتهایم. این که میبینیم ایشان به سرخط اخبار جهانی تبدیل شدند و تقریباً در همهی خبرگزاریهای معتبر جهان در مورد ایشان نوشته شد، به خاطر عظمت علمیشان بود.
اما بیایید کمی دقیقتر بررسی کنیم. خانم میرزاخانی بیش از نیمی از عمر خود را در ایران سپری کرده بود. ایشان با تحصیل در بهترین مدرسهی دخترانه ایران و بهترین دانشگاه ایران و استفاده از امکاناتی که کشور ایران فراهم کرده بود، به این موفقیت رسیده بود. خود ایشان به این نکته اذعان داشته و جو مدرسه و المپیادهای علمی و دانشگاه شریف را در کنار کوششهای شخصی خیلی موثر میدیده است. اما ایشان پس از فارغ التحصیلی عازم آمریکا شده و با چند سال استفاده از امکانات این کشور از دوره دکترا فارغ التحصیل شدند. سپس در این کشور ساکن و در دانشگاههای آن مشغول به تدریس و پژوهش شدند. لذا کشور ایران ایشان را پرورش داد اما کشور آمریکا بسیار بیشتر از کوششهای ایشان بهره برد.
۲. دیپورت آقای دهنوی از آمریکا: آقای دهنوی از نظر علمی با خانم میرزاخانی غیر قابل مقایسه است اما به هر حال ایشان هم جزو قشر نخبه محسوب میشود. ایشان با شرکت در کنکورهای سراسری و کسب رتبه مورد نیاز، تمامی مقاطع تحصیلی خود را در بهترین دانشگاه ایران طی کرده و از تز دکترای خود در ایران با درجه عالی دفاع کرده است. در ادامه هم در پژوهشکدهی شهید رضایی دانشگاه شریف مشغول به کار شده است. اگر کمی جستجوی اینترنتی کنید میبینید که این پژوهشکده تلاشهای قابل تقدیری در بومی سازی علوم مهندسی در ایران انجام میدهد. همچنین دارای چند مقاله منتشر شده در مجلات و کنفرانس های معتبراست و با اعتماد به همین سابقهی علمی و تجربیات، دانشگاه هاروارد که از نظر رتبه بندی برترین دانشگاه جهان است و از قضا دانشگاه محل تحصیل خانم میرزاخانی هم است، ایشان را پذیرفته بود. پس آقای دهنوی هم با استفاده از امکانات ایران به رشد علمی رسیده است. با یک فرق با خانم میرزاخانی: تنها کشور ایران از عملکرد ایشان بهره برده است.
نویسنده: بخش ۲ از ۲
قبل از ورود به بحث تاکید میکنم که بنده در مورد خانم میرزاخانی هیچ قضاوت منفی ندارم. درست است که ایشان از امکانات ایران استفاده کرده، اما خروج از ایران نه شرعاً و نه قانوناً ممنوع نیست. بیش از این هم نمیتوانم در این مورد بنویسم چون رطب خورده، منع رطب چون کند؟ اما برخورد خبری و همینطور بازخورد در شبکههای اجتماعی با این دو اتفاق چگونه بوده است؟ در حالی که تقریباً همهی ایرانیان یک کلام مشغول تقدیس خانم میرزاخانی و بسیاری سرزنش و حتی تحقیر کشور برای فراری دادن خانم میرزاخانی بودند و هستند، بخشی از ایرانیان به صرف فعالیتهای سیاسی آقای دهنوی به تخریب ایشان تاختهاند و مسابقه گذاشتهاند که ایشان را بکوبند. گویا کسی که سابقهی سیاسی ایشان را داشته باشد اصلاً نمیتواند پژوهشگر باشد و حتما با سواستفاده تحصیل کرده است و پیش فرض این است که برای یک ماموریت امنیتی به آمریکا میرفته است! در حالی که حتی وزیر امور خارجهی سابق آمریکا از این اتفاق اظهار تاسف کرده، عصبانی هستند که چرا چنین فردی باید به آمریکای عزیز آنها راه داده شود؟ برخی که خود ساکن آمریکا نیستند، عصبانی هستند که چرا آمریکا آنها را راه نمیدهد اما به ایشان ویزا داده است؟! گو اینکه آمریکا میراث پدری اینهاست و دیگران باید اول از اینها اجازه ورود به آمریکا را کسب کنند!
اما سوال: اگر قرار به تشکر و تقدیر از دو گروه نخبهی متناظر با رفتار فوق است، کدام یک باید در اولویت مردم ایران و کشور ایران باشد؟ آیا ما باید کسانی را که به ایران بهره میرسانند تحقیر کنیم و خود را مدیون کسانی بدانیم که بهرهشان به آمریکا میرسد؟ باز تاکید کنم بنده دنبال قضاوت در مورد مصداقها نیستم، دارم میگویم اگر هم قرار بر تقدیر از نخبگان باشد، منطقی این است که کشور ایران قدردان و ممنون کسانی باشد که بهرهی کار آنها به کشور ایران میرسد. معنا ندارد که کشور ما خود را مدیون کسی بداند که بهرهای به کشور نرسانده است، ولو اینکه نابغهی دوران باشد. بیایید برای راحتی در مورد قضاوت، مصداقها را کامل عوض کنیم. کسانی که رشته شان فیزیک است و دوره تحصیلات تکمیلی را گذراندهاند، احتمال بالا با آقایان کامران وفا و محمد مهدی شیخ جباری آشنا هستند. کسانی هم که آشنا نیستند خودشان جستجوی اینترنتی کنند آشنا میشوند. اگر قرار بر تقدیر باشد، آیا ما باید از آقای کامران وفا تقدیر کنیم یا آقای شیخ جباری که رتبه علمی بسیار پایینتر دارد اما در ایران مشغول به کار است و قابل تقدیری در بالا بردن سطح علمی کشور ایفا کرده است؟ پاسخ به این سوالات، کلیدی است برای رفتار بهتر در آینده…
ثبت نظر