امسال که برگشته بودیم ایران، یه سر رفتیم شمال. یه بعد از ظهر کمی اسنک گرفتیم و رفتیم ساحلی که خیلی وقتها در گذشته میرفتیم تا بچهها شنبازی و صدفبازی کنن. نشستیم و به یاد خاطرات، با صدای موجهای دریا فرو رفتیم تو لحظههای گذشته… ولی حیف که ساحل پر بود از آشغال.
لاستیک کامیون، پارچه، پتو، دمپایی، هر چی که فکرش رو بکنین. دلم پر شد از غصه. با یکی از دوستام که صحبت میکردم میگفت تقصیر شماهاست که رفتین خارج. باید برگردین تا این چیزا درست بشه. من:
دیروز که برای تماشای غروب، دم ساحل یکی از زیباترین سواحل اقیانوس آرام به افق خیره شده بودم، به این فکر میکردم که چقدر سواحل دریای شمال هم زیبان اگه اینهمه آشغال نداشتن و طبیعت زیبا برای استفادهی همه باقی میموند. اونجا هم غروب همین خورشید رو میشد به زیبایی دید
قبلاً هم یه بار دیگه توی یه پست نوشته بودم. شاید بد نبود یه نگاهی به کمپینهای تبلیغاتی موفق امریکا و کشورهای دیگه برای مبارزه با آشغال ریختن در طبیعت بشه…
ثبت نظر