بخش 1 از 2
یحیی یک محقق پسا دکتری است که دکترای مهندسی برق را از دانشگاه مریلند دریافت کرده است. این دانشگاه حدودا جزو بیست دانشگاه برتر آمریکاست. لذا ظاهرا یحیی فردی نیست که دنبال مرید و مشتری جمع کردن باشد چون معاش او تامین است و مسیر تحصیلی خوبی را طی کرده است. این را داشته باشید تا بعد.
سدریک هم یک محقق پسا دکتری سیاه پوست است. چندان با او گفتگو ندارم اما مسیحی معتقدی است و به شکل معدود بحثهای مذهبی با هم داشتیم. یحیی را نمیشناختم اما یک بار که با سدریک داشت حرف میزد، سدریک او را معرفی کرد و گفت او هم مسلمان است. تا به حال در قشر سیاه پوست دانشگاهی، مسلمان ندیده بودم (به شکل میانگین سیاه پوستها در آمریکا جزو طبقهی ضعیف جامعه هستند). لذا توجهم جلب شد و به گفتگو پرداختیم:
مرد یخی: اهل کجا هستی؟
یحیی: اهل سنگال.
مرد یخی: تا به حال کسی از آنجا را ملاقات نکرده بودم. شنیده ام اسلام در زندگی مردم سنگال نقش مهمی دارد. درست است؟
یحیی: بله، بیشتر مردم معتقد هستند.
مرد یخی: راستی تا جایی که میدانم مسلمانان غرب آفریقا پیرو طریقتهای تصوف هستند. در سنگال هم اینطور است؟
یحیی: بله همینطور است.
مرد یخی: خودت هم اینگونه هستی؟
یحیی: بله.
(این را که گفت خیلی توجهم جلب شد چون شاید بار دوم بود که با یک صوفی صحبت میکردم)
مرد یخی: چه جالب. از طریقت خاصی هم پیروی میکنی؟
یحیی: بله از طریقت نقشبندیه.
مرد یخی: شیخ طریقت هم داری؟
یحیی: بله.
مرد یخی: همین جا زندگی میکند؟
یحیی: نه در مریلند است. من البته از راه دور در ارتباط هستم و راهنمایی میگیرم اما خیلی سختتر است. وقتی مریلند بودم خیلی بیشتر بهره میبردم.
مرد یخی: در طریقت شما، تجربه دینی هم وجود دارد؟
یحیی: بله. نقش شیخ همین است که شاگرد را هدایت کند. در واقع شیخ و هادی اصلی خود رسول الله است و نور رسول الله است که همه را هدایت میکند. اما چون رسول الله از دنیا رفته است، نور رسول الله در دنیا ضعیف است و نیاز است شیخ طریقت این نور را تقویت کند. برای همین هم لازم است شیخ در سلسلهای از رسول الله ماذون باشد.
مرد یخی: در سلسلهی شما، نفر بعد از پیامبر چه کسی است؟
یحیی: خلیفه اول، حضرت ابوبکر.
مرد یخی: حالا این تقویت نور رسول الله باعث شده است که رسول الله را ببینی یا به نوعی تجربه دینی داشته باشی؟
یحیی: در خواب یا بیداری؟
مرد یخی: فرقی نمیکند.
یحیی: در خواب رسول الله را دیده ام.
مرد یخی: میشود بگویی چه خوابی بود؟
یحیی: آخر خصوصی است.
مرد یخی: نمیشود تا حدی بگویی؟ جزئیات را نگو و کلیات را بگو.
یحیی: باشد. من رسول الله را سه بار در خواب دیده ام. بار اول در یک دو راهی سلوکی مانده بودم. باید بین دو مسیر معنوی انتخاب میکردم. رسول الله در خواب مسیرصحیح را گفت و الان به عینه می بینم انتخاب درستی بوده است و اگر مسیر دیگر را رفته بودم به این رشد نمیرسیدم. بار دوم رسول الله در مورد آینده زندگیام پیشبینی کرد. تا این پیشبینی محقق نشود، به کسی نمیگویم. بار سوم هم در مورد یک موضوع کاملا خصوصی صحبت کرد.
مرد یخی: از روبرو رسول الله را دیدی؟ مثلا الآن در بیداری ایشان را ببینی، میشناسی؟
یحیی: نه! هر سه بار از پشت سر بود و گویا ایشان رو به قبله بود و من پشت سر و در همان وضعیت با من سخن گفت.
مرد یخی: از کجا فهمیدی رسول الله بود؟ در خواب پرسیدی؟
یحیی: نه! اما از شیخ پرسیدم و شیخ تایید کرد. گفت شیاطین نمیتوانند در قامت رسول الله در خواب کسی بیایند. یکی از ویژگیهای شیخ من این است که به شکل اعجاب آمیز میتواند خوابها را تعبیر کند.
مرد یخی: شیخ قدرتهای ماورایی هم دارد؟
یحیی: شاید داشته باشد اما اینها اصلا مهم نیست. در تصوف مهم این است که استاد قرار است دست ما را بگیرد. قرار است با استاد همراه شویم و او دست ما را جهت سلوک بگیرد. استاد من بارها دست شاگردانش را گرفته است. در مسائل شخصی مشورتهایی داده که آینده نشان داده درست بوده اند در حالی که در زمان ارائه مشورت حکمتشان مشخص نبوده است. این طی مسیر و سلوک است که اهمیت دارد. داشتن یا نداشتن قدرت ماورایی بیاهمیت است.
مرد یخی: آیا شیخ باعث شد رسول الله را ببینی؟
یحیی: بله. ما در طریقت خود میگوییم که انسان دارای “لطائف” (همین لغت عربی را به کار برد) است که با آن میشود غیب را درک کرد اما برای اکثر انسانها کور است. استاد میتواند لطائف را باز کند.
بخش 2 از 2
مرد یخی: استاد چطور لطائف تو را باز کرد؟
یحیی: استاد دستورهایی میدهد که انسان باید عمل کند. مثلا ذکر گفتن و انجام عبادت. اگر انسان خوب پیروی کند زمینهاش بوجود میآید. بعد از مدتی از انجام دستورات، یک روز شیخ من را خصوصی نزد خود خواند. دستش را روی قلبم گذاشت و زیر زبان ذکر میگفت. نمیشنیدم چه ذکری بود اما هر چند ذکری که میگفت، بلندتر میگفت یا الله. بعد از آن روز بود که توانستم پیامبر را در خواب ببینم.
مرد یخی: در طریقت شما سماع هم وجود دارد؟
یحیی: خیر.
مرد یخی: حلقهی ذکر چطور؟
یحیی: داریم. البته ذکر باید دائمی باشد اما حلقهی ذکر ویژه ذکر گفتن داریم که هفتگی است. البته متاسفانه الآن چون مریلند نیستم نمیتوانم شرکت کنم.
مرد یخی: راستی شیخ اهل کجاست؟
یحیی: اهل هند است و بعدها مهاجرت کرده به آمریکا. پدرش هم شیخ بوده است و خودش از سال 2005 شیخ است.
مرد یخی: چطور شیخ شده است؟
یحیی: هر شیخی باید از یک شیخ اذن داشته باشد و ادامه همین سلسله به رسول الله میرسد. شیخ شدن خیلی کار سختی است و انسان باید اهل مراقبهی طولانی باشد و سالها تزکیه نفس کرده باشد. برای همین هم اکثر شیخها پدرشان هم شیخ بودهاند؛ چون برای شیخ شدن، یک فرد باید از طفولیت و سنین کم تربیت صحیح داشته باشد و از ابتدا در مسیر صحیح هدایت شده باشد.
مرد یخی: سوالهای فقهی را هم از شیخ میپرسی؟
یحیی: بله.
مرد یخی: اما تو باید مالکی باشی و شیخ حنفی. میتوانی از یک حنفی سوال فقهی کنی؟
یحیی: شیخ فقه مالکی را هم خوب بلد است. البته گاهی وقتها نمیتواند جواب دهد و در چنین مواقعی زنگ میزنم از سنگال می پرسم. آنجا شیخ دیگری است که قبل از آمدن به آمریکا تحت هدایت او بودم و خانوادهام هنوز با او در ارتباطند و میتوانند سوالهای من را هم بپرسند.
مرد یخی: او هم در طریقت نقشبندیه است؟
یحیی: نه او در طریقت قادریه است. اما وقتی میآمدم آمریکا شیخ جدید را معرفی کرد و گفت پیش او بیایم.
مرد یخی: میشود با شیخ تو صحبت کنم؟ یا ببینم دستور ذکر چیست؟
یحیی: نه شیخ از راه دور یا تلفنی شاگرد قبول نمیکند و باید حضوری بروی. من را هم قبول کرده برای این است که سالها حضوری شاگردش بوده ام و اینجا کس دیگری نیست.
مرد یخی: ممنون از وقتی که گذاشتی. اطلاعات جالبی بود. خداحافظ
یحیی: خداحافظ
حالا برگردیم اول پست. به نظر شما یحیی همه موارد فوق را راست میگوید؟ اگر نه، چه انگیزهای دارد که دروغ بگوید؟ اگر آری، آیا عرفانی که در تشیع تبلیغ می شود با این عرفان تمایز خاصی دارد؟ چطور قرار است فردی متوجه شود که بین همهی این طریقتهای عرفانی کدام بهتر است؟ مگر همهی اینها ادعای ماذون بودن سلسله خود را ندارند؟
ثبت نظر