به لطف اپلیکیشنهای وطنی، تقریبا همه با اوبِر (Uber) آشنایی دارند. در ایالتی مثل آریزونا که حمل و نقل عمومی وضعیت فلاکت باری داره (و کلاً آمریکا به طور میانگین در این مورد نمرهی خوبی رو اخذ نمیکنه) اوبر موهبتی محسوب میشه. ویرایش وطنی رو بیاطلاع هستم ولی تو اپلیکیشن اوبر هم راننده (Driver) و هم مسافر (Rider) به همدیگه نمره میدن و خوب این باعث میشه افراد جز پول اصطلاحاً به review هم فکر کنن و یا ستارههایی که کسب میکنند.
اخیراً داشتم از یه کنفرانس فشرده در حالی که عین جسد بودم برمیگشتم محل اقامتم و وسیلهی ارزونتر اوبر نبود که دقیقاً در خاطر دارم ۱۳.۴۹ دلار برام آب خورد. آریزونا نه تنها گرم بلکه به شدت خشکه و از این رو آب خوردن به دفعات شدیداً لازمه. تو اپلیکیشن یاد شده مدل ماشین و اسم راننده از قبل معلومه، اما من انقدر خسته بودم که اصلاً توجه نکردم. وقتی ماشین اومد یه سدان سایز بزرگ مشکی تحت برند کرایسلر و بسیار تمیز بود. تا حالا همچین ماشینی تو اوبر ندیده بودم.
سوار که شدم تو ماشین باور نکردنی تمیز بود و بسیار نو. راننده پس از تایید اسم و مقصدم بهم گفت: توی درب ماشین آب خنک گذاشتم، اینجا آریزوناست. نوشیدن رو هرگز فراموش نکن!
راننده یک مرد مسن اما بسیار مرتب و سرحال بود. خیلی خسته بودم و اصلاً حوصله حرف زدن نداشتم، اما دیگه نتونستم طاقت بیارم. این، با اختلاف زیاد، بهترین اوبری بود که تا حالا سوار شده بودم. پرسیدم قضیه چیه؟! شما؟! کرایسلر؟! مسافر کشی؟! ماذا فازا؟!
گفت من مهندس برق هستم و باز نشست شدم (شاید برای Raytheon کار میکرد، با کمی اغراق نصف مهندسها اینجا برای همین شرکت کار میکنن) و برای اینکه حوصلهام سر نره این کار رو میکنم. پولشم هر چی در بیارم با نوههام میریم Disney Land (شهربازی دیزنی). بعدشم کلی توضیح داد راجع به شهر و هرجاش که چیزی بود قطعاً یه خاطره و سخنی برای ایراد کردن داشت که بگه. میگفت که نزدیک ۴۰ سالی هست که اینجا زندگی میکنه و از خاطرات روز اولش گفت.
همون طور که گفتم آریزونا به شدت گرمه و دور از انتظار نیست که پوششها به شدت کم باشه (اگه پوششی باشه!) اما کلیدیترین بحث ما اون قسمتی بود که توی یکی از خیابونها که از وسط دانشگاه عبور میکرد، منتظر بودیم که یه خانم جوون با پوشش نامناسب از خیابون رد شه تا ما بتونیم بریم. اینجا بود که راننده تاکسی برگشت گفت میدونی چیه، زمان ما اگه دختر قوزک پاش معلوم بود میگفتیم واو. اما الآن… من به شما حق میدم نتونی تمرکز کنی روی درست!! اصلاً با دیدن این مگه میشه…!
همین جوری که این آقای متشخص داشت نطق میکرد من در این اندیشه بودم حتی همین ایالات متحده هم چندین دههی پیش اوضاع فرهنگی بسیار متفاوتی رو تجربه میکرده. در گزارش دیگهای میخوندم که علت اصلی شهرت خوانندهی معرف، پرزلی، حرکات جلف و محرک بدنش و مخصوصاً پایین تنه بوده که تا اون موقع تا حدی وقیح بوده ولی خیلی از جوونها این سنت شکنی رو دوست داشتن. حتی این قضیه رو میشه در شدت و حدت صحنههای محرک در میانگین فیلمهای فعلی هالیوود و دهههای گذشته ردیابی کرد.
خلاصه ما به مقصد رسیدیم و من نمیدونستم به ادامهی کنفرانس فکر کنم، سواری با کرایسلر، یا حرفای اون پیرمرد متشخص. ولی واقعاً جای فکر داره اگه مشابه اوبر در وطن هم تجربه میشه، اگه بازارهای اینترنتی در ایران شونه به شونهی آمازون میزنن، اگه تکنولوژی در این حد مُسری میشه که نمونههای متفاوتی از کِرگزلیست (craigslist) وبسایتی برای فروش، اجاره و معاملات مستقیم میان افراد حقیقی در ایران هم هست، ممکنه این ماجرا در بحث پوشش هم تکرار شه و ما جا پای مردم اینجا بذاریم؟! یا که نه، اولی از جنس فنآوری و دومی از جنس فرهنگ هستن و دو موضوع کاملا مُنفَک. شاید فرهنگ به اندازهی تکلنولوژی مُسری نباشه…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ثبت نظر