نویسنده: دانشجوی دکتری ازدواج و خانواده درمانی در دانشگاه ویرجینیا تک، اینترن دانشکده پزشکی دانشگاه ایندیانا
بخش ۱ از ۳
ازدواج موقت همواره یک موضوع جنجالی در ایران بوده که با وجود احکام مشخص شرعی به لحاظ عرفی هنوز مقبولیت اجتماعی خود را نیافته است. پیش زمینهی فکری عرف این است که زنان، بازنده و قربانی ازدواج موقت هستند. علمای مسائل اجتماعی نیز با تمرکز بر زنان، دلایلی را برای آن ذکر می کنند، از جمله ایجاد ننگ اجتماعی برای زنان و یا موضوع بکارت آنها قبل از ازدواج. همچنین این بحث وجود دارد که آیا خانمهایی که ازدواج موقت انجام میدهند، قبلاً یک و یا دوبار ازدواج دائم کرده و به واسطهی وجود مشکلات اقتصادی تن به این کار میدهند یا اینکه هر خانمی بدون مسالهی معیشتی هم در حالت تجرد میتواند این کار را انجام دهد؟
این موضوع سوی دیگری هم دارد و آن مردان هستند که کمتر به آن پرداخته شده است. پیش زمینهی فکری عرف اینچنین است که به طور معمول مردان متاهل هوسران این کار را انجام میدهند. اما سوال اینجاست که آیا مردمان دیگر دنیا نیز با چنین مسائلی روبرو هستند و چطور با این مقولات دست و پنجه نرم میکنند؟ در این مجال قصد دارم مروری مختصر به سبک زندگی آمریکاییها کرده و نحوهی برقراری روابط صمیمی مردم در آمریکا را شرح و اجمالاً با شرایط ایران مقایسه نمایم.
همخانگی یا همخوابگی معادل کلمهی Cohabitation است که در آن دو نفر بدون ازدواج با هم زندگی کرده و رابطهی جنسی دارند. معادل جدید این نوع سبک زندگی در ایران اصطلاحاً «ازدواج سفید» است که شاید منظور از سفید بودن، همان قبالهی ازدواج بدون قید و شرط، قرارداد، امضا و تعهد است؛ چیزی شبیه به یک برگهی سفید، در واقع هیچ!
از منظر آمار و ارقام، آنچه تحقیقات در جوامع غربی به آن اشاره میکنند، از دههی ۱۹۶۰ تا به امروز این نوع سبک زندگی بیش از ۱۲ برابر افزایش نشان داده و همچنان رو به ازدیاد است. سرخپوستان و سیاهپوستان در آمریکا بیشتر از سایر اقوام و نژادها همخانگی را انتخاب می کنند. همچنین بیشتر کسانی که همخانگی دارند، از سطح آموزشی پایینی برخوردار بوده و کم درآمد هستند (منبع در انتهای متن).
لذا بر اساس نتایج تحقیقات، اقتصاد ناپایدار خانواده و جامعه و همچنین نوع فرهنگ در گرایش به این نوع سبک زندگی تاثیر زیادی دارد. در خانوادههایی که با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند، به احتمال قوی این نوع سبک زندگی به لحاظ اقتصادی با صرفهتر است (فقر و بیکاری دین و ایمان نمیشناسد)، لذا میتوان گفت طبقهی متوسط و رو به پایین جامعه چنین رفتارهایی را در عرصهی اجتماعی از خود بروز میدهند. از این رو، به نظر بنده این یکی از خصلتهای جوامع سرمایهداری است که در ادامه بیشتر به آن خواهم پرداحت. از سوی دیگر تحقیقات نشان میدهند بچههایی که حاصل ابن نوع سبک زندگی هستند، خشونت خانگی بیشتری را تجربه میکنند و به احتمال بالاتری در وضعیت فقر به سر میبرند (منبع در انتهای متن).
البته آنچه در آمریکا در حال رشد بوده فرهنگ همخانگی است و در میان افرادی که از نظر اقتصادی و تحصیلات در ردههای بالا هستند نیز این نوع سبک زندگی به وفور دیده میشود، به خصوص در شهرهای بزرگی مانند نیویورک، شیکاگو، سانفرانسیسکو و … که در آنها اولویت زندگی افراد، کسب جایگاه و موقعیتهای اجتماعی بالاتر است. لذا ازدواج و تشکیل خانواده، که تعهد یکی از اجزای اصلی آن است، در ردههای پایینترِ اولویتهای این افراد قرار میگیرد. در این میان نیز هستند کسانی که گزینهی ازدواج باز را برمیگزینند که چیزی شبیه به کاروانسراست و تعهد در آن معنایی ندارد. موارد ذکر شده نیز از جمله خصلتهای جوامع امپریالیستی است.
اما اگر بخواهم تحلیلی کوتاه از وضعیت همخانگی در ایران ارائه دهم باید بگویم که ایجاد همخانگی در ایران (یا شاید بهتر است بگویم تهران) سه وجه دارد:
۱- تمایل به تقلید از سبک زندگی غربی، مانند بسیاری از شئون دیگر زندگی ایرانیها که به تقلید از غرب انجام میشود.
۲- موضوع اقتصاد و ناتوانی افراد در پرداخت هزینههای شروع زندگی مشترک و ادامهی آن، که نشان از تغییر جهت جامعهی ایران به سمت یک جامعهی شبهسرمایهداری دارد؛ به این صورت که ازدواج شاید یک امر اجتماعی لاکچری یا تزئینی قلمداد شود.
۳- شیوهی نو ظهور فرزندپروری که در آن، افراد مسؤلیتناپذیر، بیش از حد حساس و فردگرا تربیت میشوند.
این خصوصیات، قطعات پازلی اند که منجر به شکلگیری نوع خاصی از همخانگی در ایران میشوند.
بخش ۲ از ۳
شیوههای آشنایی برای آغاز یک رابطهی رومانتیک در آمریکا بسیار است اما سبک معمول و عرف را Date یا Dating مینامند. دیت یا دیتینگ به رابطهای اشاره میکند که در آن دو نفر برای آشنایی بیشتر با هم رابطهی نزدیک و صمیمی برقرار میکنند. این رابطه بسته به فرهنگ یک جامعه اشکال مختلفی به خود میگیرد.
برای مثال در آمریکا که هنوز فرهنگ مردسالارانه در بیشتر ایالات آن حاکم است (برخلاف آنچه در مدیا نشان میدهند یا مدینهی فاضلهی فمینیستهاست) وقتی رابطه شروع میشود قرارمدارها کم و بیش گذاشته میشود و به طور معمول مرد هزینههای این قرارمدارها را مانند رستوران و بار و سینما و غیره میپردازد و زنان هم به طور غالب چنین انتظاری از مردان دارند. پس از مدتی، طرفین یکدیگر را به خانوادههای خویش و دوستان خود معرفی میکنند و اگر همه چیز به خوبی پیش رفت پس از مدتی (اگر همخانگی نکنند) آقا از خانم به طور شگفتانگیز و غافلگیرانه خواستگاری میکند!
آیین دیتینگ قوانین نانوشتهای دارد که منوط به فرهنگ آن جامعه است. دیت لزوماً به ازدواج منجر نمیشود و لزوماً به منظور ازدواج هم شروع نمیشود. همچنین دیت لزوماً به همخانگی منجر نمیگردد. لذا زوج متاهلی در آمریکا نیست که قبل از ازدواج دیت نکرده باشد اما لزوماً همخانگی نکردهاند. در دیت و یا همخانگی در آمریکا، افراد به طور غالب هیچ تعهدی به یکدیگر از لحاظ قانونی و یا مذهبی (هر چند این سبک زندگی کاملاً بر خلاف آموزههای ادیان ابراهیمی است) ندارند. البته برخی ایالتها ممکن است قوانین خاصی در این خصوص داشته باشند.
فلذا افراد به طور معمول دیتهای سریالی دارند و قبل از ازدواج (اگر ازدواجی صورت بگیرد) با چندین نفر دیت میکنند تا فرد مورد نظر خود را پیدا کنند یا به طور کلی کسی را پیدا نمیکنند بلکه دیتها در طی مسیری به منظور ارضاء نیازهای روحی و جسمی صورت میپذیرد تا فرد بتواند به آن ایدهآل یا موقعیت اجتماعی مورد نظرش برسد (خصیصهی بارز یک جامعهی سرمایهداری در عرصهی روابط صمیمی).
بخش ۳ از ۳
آنچه از مرور موارد ذکر شده در ذهن متبادر میشود، موضوع تعهد یا Commitment است؛ موضوعِ نبودِ تعهد در همخوابگی و دیت چه به منظور تجربه کردن و لذت بردن از شرایط و افراد گوناگون و چه رسیدن به موقعیت اجتماعی دلخواه، هستهی اصلی این نوع سبک زندگی و رابطه است. اما جالب اینجاست که شما تعهد در کار و شغل را بسیار در این افراد مشاهده میکنید! گویی حس و میلِ داشتنِ تعهد در روابط صمیمی و شخصی افراد، به سوی داشتن تعهد به شغل تغییر جهت داده شده است.
حال سوال اینجاست که چطور این تغییر صورت پذیرفته است؟ آیا بنگاههای اقتصادی بزرگ و دولتها چنین تغییری را جهتدهی میکنند؟ آیا بهتر نیست کارگران و کارمندان به جای آنکه متعهد به زن و بچه باشند (که وقت آنها را میگیرد) به کار خود و مسئولیتی که در شغلشان دارند متعهد باشند تا سود و بازدهی اقتصادی شرکتها و دولتها افزایش یابد؟ آیا این همان ویژگی نیست که جوامع امپریالیستی از شهروندان خود میخواهند؟
در حوزهی مسائل اجتماعی تجربه ثابت کرده است که فرهنگ وارداتی برای حل مشکلات اجتماعی ناکارآمد بوده و باید به دنبال راهحلهای بومی بود؛ البته بایستی از تجربیات دیگران استفاده و تا جای ممکن آنها را بومیسازی کرد. در مورد مقولهی ارتباط بین زن و مرد و روابط صمیمی، ازدواج موقت تشابهاتی را با دیت دارد اما به نظر حقیر بسیار امر روشنفکرانهتر و مترقیتریست. از دلایل مهم مترقی بودن آن، تعهد و مسئولیت است که در دیت وجود ندارد. با تعیین زمان و مهریه (خود مهریه جای بحث زیادی دارد و معنا و مفهوم اسلامی آن با آنچه عوام میپندارند متفاوت است) طرفین تعهد و مسئولیت خود را در قبال یکدیگر و عواقب این پیوند مشخص میکنند؛ لذا چنین رابطهای در شکل اصولی خود، نمیتواند صرفاً برای کسب لذت بیشتر و تنوعطلبی و یا حتی برای درآمد صورت پذیرد.
دیت با خصوصیاتی که برای آن ذکر شد برای غربیها خوب بوده و چون غربی است شاید برخی تصور کنند پس برای ما هم خوب است؛ چه مزیتی در دیتینگ که هیچ تعهدی در آن نیست نسبت به ازدواج موقت که متعهدانه بوده و موارد قانونی آن کاملاً مشخص است وجود دارد؟ چرا کسانی که تمایل به فرهنگ غرب دارند و گاه سبک زندگی غربی را بر میگزینند سراغی از ازدواج موقت نمیگیرند و یا آن را منفور میدانند؟ هستند کسانی که در ایران هالوین را برگزار میکنند و درخت کریسمس در خانهشان علم میکنند و برای خواستگاری از دوست دخترشان در یک مکان عمومی به طور غافلگیرانه (!) جلوی او زانو میزنند اما ازدواج موقت را عقبافتادگی و املی میدانند!
و این همان خصلت اصلی سرمایهداری است که دین را از زندگی اجتماعی شهروندان جدا میکند تا به منفعت خود برسد، لذا شما مسیحیان متعددی را میبینید که با توجه به اعتقادات مذهبی قوی و آگاهی بر حرام بودن دیت و روابط جنسی قبل از ازدواج در دین خود، به طور سریالی دیت میکنند! حال سوال اینجاست که آیا ایران نیز در همین مسیر قدم میگذارد؟
Reference: Benokraitis, N. V. (2014). Marriages and Families, Books a la Carte Edition (8th Edition).
ثبت نظر