چند روز پیش یک جوان بیست ساله در شهر لندن استان اونتاریوی کانادا، با کامیون ۴ عضو یک خانوادهی مسلمان ساکن این کشور را به قتل رساند. رفتار وحشیانهای که انسان را بسیار متاثر میکند.
جدای از زوایای تلخ ماجرا، واکنشها (فارغ از اهداف و نیات افراد) عموماً دلگرمکننده بود.
بلافاصله پس از این اتفاق، پلیس اظهار تاسف و اعلام کرد که شواهد نشاندهنده عمدی بودن قتل است (hate crime)؛ نه اینکه ماجرا را تکذیب کند و آن را بنا به مصلحت یک تصادف عادی بیان کند.
به فاصلهی کمی بعد، مقامات دولتی از نخستوزیر تا شهردار و غیره به ماجرا واکنش دادند. تمام نظرات، محکومکنندهی ماجرا و تقریباً همراستا بود اما از دیدگاههای مختلف. نه اینکه یک مقام دولتی تکذیب کند و آن یکی محکوم و در نهایت انواع شایعه در جامعه پراکنده شود. این نوع برخوردها در طول زمان اعتماد مردم را به دولت بالا میبرد.
مراسمی در مسجد شهر برگزار شد که نخست وزیر، رئیس دولت استانی، شهردار و … شرکت کردند. راهپیمایی ۷ کیلومتری توسط هزاران نفر از محل حادثهی تصادف برگزار شد. ساکنین شهر در محل حادثه دستههای گل گذاشتند و گروههای مختلف در آنجا به احترام قربانیان جمع شدند. همچین ایمیلها و واکنشهایی برای دلجویی از همسایهها و همکاران و در محل کار صورت گرفت.
روی یکی از نوشتههای همدردی درج شده: «قول میدهم به کودکانم بیاموزم عاشق کودکان شما باشند…»
ثبت نظر