➕ اشارهای به تجربیاتم در مصاحبه با شرکتهای سیلیکونولی امریکا
بخش ۱ از ۴
0️⃣ ابتدا بگویم چقدر خوب و نکو که این موسسه خود را پاسخگوی شبهات و اشکالات وارده دانسته اما چقدر بد و قبیح که در توجیه اقدام خود باز هم روی به کذبگویی آورده است. سعی میکنم موارد مطروحه را تک به تک روشن نمایم.
1️⃣ متن موسسهی رائفیپور با این بند شروع میشود که چون یکی از «کاربران اینترنتی» در مورد صحت ادعاهای مطروحه توسط علیاکبر رائفیپور «سوالاتی» مطرح کرده، ما پاسخ میدهیم. در این متن یک کذب واضح وجود دارد. چرا موسسهی رائفیپور بدون نقلِ نقد بنده، جواب خود را منتشر میکند؟ به یک علت خیلی ساده: همهی دنبالکنندگانش نقد را ندیدهاند و اگر آن را منتشر کند متوجه دروغهای موجود در جواب مصاف خواهند شد. مثلاً یک دروغ واضح که همین اول متن گفته شده این است که یک کاربر اینترنتی سوالاتی مطرح کرده. عارضم که بنده سوال نپرسیدم و از متن انتقادی واضح است که رائفیپور را متهم به «دروغ، فریبکاری و سرقت ایده به نام خود» کردم.
2️⃣ چند روز قبل متنی را بصورت پیشنویس نوشته بودم که قصد داشتم در آینده آن را منتشر کنم. متن در مورد این بود که چند ماهیست درگیر **ماراتن مصاحبههای شغلی** با شرکتهای منطقهی سیلیکونولی و بیاریا در کلفرنیای امریکا بودم و صفحهی شخصی توئیتر و کانال شخصی تلگرام خود را به دلیل همین مشغله غیر فعال کرده بودم. بد ندیدم حال که موسسهی رائفیپور متن انتقادی را متعلق به یک کاربر اینترنتی خوانده و چند تن از مخاطبان نیز خواسته بودند راجع به تجربیات شغلی و کاری در محیط دانشگاهی و صنعتی امریکا بیشتر بنویسم، فرصت را غنیمت شمرده و این کار را انجام دهم.
بنده رتبهی ۷۷ کنکور ریاضی سال ۸۶ و ورودی کارشناسی برق صنعتی شریف در همان سال و فارغالتحصیل کارشناسی و کارشناسی ارشد برق شریف هستم. اکنون بعنوان کاندیدای دکترا در حال اتمام کار آکادمیک در رشتهی مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه ایالتی آیوای امریکا بوده و تا چندی دیگر عازم یکی از شرکتهای سیلیکونولی برای کسب تجربهی صنعتی در دنیای تکنولوژی ام. اگر میخواهید رزومهام را ببینید، اینجاست: keivanebrahimi.com
** الآن که دارم این متن را مینویسم، ۴ ماه بسیار پر فشار را پشت سر گذاشتهام. قضیه این بود که در پایان دکترا، مشغول شدم به طی روند کاریابی. نقطهی صعبالعبور ماجرا آنجا بود که میخواستم به حوزهای گسترده وارد شوم که بسیاری مباحثش برایم جدید بود. من یک مهندس برق در گرایش سیستم و کنترل بودم و میخواستم به مارکت داغ و عظیم سیلیکونولی در هوش مصنوعی (Artificial Intelligence)، علم داده (Data Science)، یادگیری ماشین (Machine Learning) و یادگیری عمیق (Deep Learning) وارد شوم. در دورهی دکترا سه مقاله در زمینهی یادگیری ماشینی نوشته بودم اما گستردهی مباحث این رشته به حدی زیاد بود که بیش از ۳ ماه را اختصاص دادم به گذراندن دورههای آموزشی و خواندن مقالات برای بالا بردن تسلط در این زمینه.
به چند ماه پیش که نگاه میکنم، اصلاً تصور نمیکردم که بتوانم با این تعداد شرکت در امریکا مصاحبه دهم. میشود گفت توسط اکثر شرکتهای سطح اول درهی سیلیکون دعوت به مصاحبه شدم (و اگر میبینید شرکتهایی مثل آمازون و اینتل و آیبیام در لیست نیستند به این علت هست که دانشجوی ایرانیِ بدون گرینکارت نمیگیرند). بیشتر این دعوتها از طریق شبکهی LinkedIn صورت میپذیرفت، نه اینکه خودم به سایت شرکت یا به سایتهای کاریابی برم و فرم پر کنم. مثلاً رکروتر (استخدامکننده) مایکروسافت یا اپل پیام میداد و میگفت نگاهی به صفحهت انداختیم، رزومهات برایمان جذاب است، فلان موقعیت شغلی را داریم و علاقهمند هستیم به مصاحبهی ما وارد شوی. بعضی وقتها هم قضیه برعکس بود. یعنی خودم در لینکداین میدیدم فلان مدیر دیتا ساینس و یادگیری ماشینی در صفحهاش نوشته در حال استخدام است. مکاتبه میکردم و وارد مصاحبه میشدم.
ادامه دارد…
ثبت نظر