نویسنده: بخش ۱ از ۲
امروز در یک گردهمایی مذهبی با یک آمریکایی روبرو شدم که مشخص بود ایرانی یا دارای اجداد ایرانی نیست. بعد از کمی گفتگو معلوم شد مسلمانزاده نیست و بعدها مسلمان شده و همهی اجدادش حداقل تا چند نسل آمریکایی هستند. فرض کنید نام او مایکل بود که بعد از اسلام به احمد تغییر داده بود (اسامی جهت حفظ حریم خصوصی تغییر داده شده است). در ادامه، آنچه را از گفتگو در ذهنم باقی است، نقل میکنم.
مرد یخی: چه مدتی است که مسلمان شدهای؟
مایکل احمد: حدود بیست سال میشود.
مرد یخی: پس خیلی وقت است. چطور شد مسلمان شدی؟
مایکل احمد: مسلمان شدن من یک فرآیند چند ساله بود. من در یک خانواده مذهبی مسیحی به دنیا آمدم. به صورت مرتب هفتهای دوبار به صورت خانوادگی به کلیسا میرفتیم. علاوه بر این، در خانه هم جلسات خانوادگی مطالعهی کتاب مقدس را داشتیم. لذا قبل از اسلام آوردن هم مذهبی بودم و به ارتباط با خدا علاقه داشتم. در دوران دبیرستان با اسلام از طریق دوستان مسلمان کلاس آشنا شدم. بعضی از آنها من را به مسجد دعوت کردند و کم کم با اسلام بیشتر آشنا شدم. در اثر آشنایی با اسلام و دید اسلام به توحید، کم کم در بعضی از باورهای مسیحی خودم مثل تثلیث دچار تردید شدم. نتیجهاش این شد که در کلیسا دیگر آن احساس آرامش گذشته را نداشتم و از تردیدهایم دچار حس گناه بودم. وقتی دبیرستان تمام شد، بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که باید این تردیدها را حل کنم. شروع به مطالعه کردم و با گذر زمان، الحمدالله مسلمان شدم.
مرد یخی: پدر و مادرت چه برخوردی داشتند؟
مایکل احمد: خب ناراحت شدند و روابطمان دچار تنش شد. هر دو مسیحیهای مذهبی هستند. اما این طور هم نبود که من را طرد کنند. شاید عجیب به نظرت برسد. اما من برای عمل به اسلام، نسبت به بعضی از دوستان مسلمان زادهام کمتر دچار مشکل بودم. چون خانوادهی بعضیهایشان غیر مذهبی بود و از مذهبی شدن بچههایشان ناراضی بودند.
مرد یخی: توانستی رابطهی خوبی با والدینت ایجاد کنی؟ میدانی که اسلام در مورد والدین دستوراتی دارد که مستقل از دین و مذهب آنها باید رعایت شود.
مایکل احمد: من همیشه سعی کردهام احترام آنها را حفظ و اینگونه رفت و آمد کنم. میتوانم بگویم الآن دیگر انتخاب من را قبول کردهاند ولی بالاخره هنوز ناراحت هستند. خود ما اگر بچههایمان مسیحی شوند، ناراحت نمیشویم؟
مرد یخی: به نظر من اگر واقعاً بر اساس تحقیق و مطالعه کسی به این نتیجه رسید، نباید جلویش را بگیریم و رابطهی خانوادگی را سرد کنیم. ایمان از مسائلی است که قابل اجبار و اکراه نیست. بله ناراحتی دارد اما لزومی نیست که به قطع رحم هم برسد.
مایکل احمد: اما به هر حال به عنوان یک مسلمان، من فکر نمیکنم کسی با تحقیق و مطالعه به غیر اسلام برسد.
مرد یخی: چطور به مذهب شیعه رسیدی؟
مایکل احمد: من هم دوستان شیعه داشتم و هم دوستان سنی. در مورد هر دو مطالعه کردم و با منابع هر دو آشنا شدم. بیش از هر چیز شخصیت امام علی علیه السلام من را به تشیع جذب کرد. شخصیت مشابه در طرف مقابل نیست. اصلاً مشخص نیست که خلیفه اول طبق چه مکانیزمی به خلافت رسید.
مرد یخی: وقتی مطالعه میکردی، به نظرت نمیآمد تشیع یک توهم توطئه است؟ ۸۰-۹۰ درصد مسلمان ها یک روایت تاریخی دارند و شیعیان آن روایت را رد میکنند. به نظرت منطقی میآمد؟
مایکل احمد: اولاً نظر اکثریت به حق ربطی ندارد. من اگر میخواستم به اکثریت و تعداد توجه کنم که باید مسیحی میماندم. دوم اینکه همه چیز را که در تاریخ نباید جستجو کرد. شما آموزههای این دو مکتب را مقایسه کنی، به نتیجه میرسی تشیع قانعکننده و اطمینانآور است. ما باید مثل سلمان فارسی باشیم که اول زرتشتی بود و بعد یهودی و بعد مسیحی شد و بعد مسلمان تا به اطمینان برسد.
مرد یخی: هیچ وقت فکر نکردهای که مثلاً شاید بهائیت نسبت به اسلام کاملتر باشد؟ شاید چیزی باشد که بهتر باشد؟
مایکل احمد: نه! من به اطمینان و آرامش رسیدهام و دیگر کمبودی ندارم که دنبال دین دیگری باشم.
نویسنده: بخش ۲ از ۲
مرد یخی: با توجه به فرهنگ غربی، آیا همهی دستورات اسلام برایت قابل پذیرش است؟ مثلاً در اسلام مجازات زنای محصنه، اعدام است. در حالی که در فرهنگ غربی شایع است (برای مثال ترامپ هم دچار این رذیله بوده و بعد از خیانت به همسر اول خود، از او جدا شد. حتی یک سایت اینترنتی در غرب ایجاد شده که افرادی دنبال چنین روابطی بروند). چنین مجازاتی برایت منطقی است؟
مایکل احمد: کاملاً منطقی است! واحد جامعه فرد نیست، بلکه خانواده است. اگر اینجا را محکم نگیریم، جامعه به هم میریزد و میشود وضعیت امروز امریکا. ضمناً فرهنگ یک امر پویاست و اصلاً نمیشود طبق آن به باور رسید. مثلاً بیست سال قبل اگر در آمریکا از فردی در مورد ازدواج همجنسبازان سوال میکردی، اکثریت قریب به اتفاق میگفتند اشتباه است. اما الآن چون فرهنگ عوض شده، قانونی شده است. پس نمیشود با توجه به فرهنگ دستورات دین را رد کرد. البته لزومی هم ندارد ما با علم به دلیل همهی دستورات دین عامل به دستورات دین یاشیم. مثلا من با توجه به فرهنگم، برایم آسان نیست که با دخترخالهام دست ندهم یا او را در مراسم خانوادگی در آغوش نگیرم اما دستور دین است و نیازی نیست من دلیل هر دستوری را بدانم.
مرد یخی: فکر می کنی چرا بقیهی افراد به اسلام گرایش پیدا نمیکنند؟ اگر اسلام این قدر منطقی است، چرا اکثریت قاطع مسلمانها مسلمانزاده هستند و اسلام را از والدین خود گرفتهاند؟
مایکل احمد: من هدایت خود را مدیون خداوند میدانم اما فکر میکنم اگر کسی مسلمان نباشد، به احساس اطمینان و آرامش نخواهد رسید. من این را تجربه کردهام که میگویم. زندگی در امریکا یعنی آشنایی با ادیان و مذاهب مختلف. من از کودکی در یک جامعهی چند فرهنگی بزرگ شدهام و با ادیان و آداب و رسوم و ملیتهای مختلف آشنا هستم. خودم هم در یک خانهی مسیحی بزرگ شدهام. با این تجربه فکر نمیکنم آنها به اطمینان قلبی برسند. این که چرا مسلمان نمیشوند، خب خیلیها اصلاً دنبال مطالعه در مورد اسلام نمیروند. اگر بروند، نتیجه متفاوت میشود.
مرد یخی: از آشناییت خوشحال شدم. ممنون از وقتی که گذاشتی.
مایکل احمد: همین طور. ان شاءالله بعداً باز همدیگر را ببینیم.
ثبت نظر