K1inUSA

كهنه سربازِ در راه مانده که در شب قدر به مسجد آمد!

نویسنده: فوق لیسانس الکترونیک از دانشگاه ایالتی اورگان، طراحی و تست مدارهای مجتمع در شرکت اینتل

‏وَآتِ ذَا القُربى حَقَّهُ وَالمِسكينَ وَابنَ السَّبيلِ وَلا تُبَذِّر تَبذيرًا [الإسراء: ۲۶]

‏و حقِّ خویشاوندان را بپرداز، و (همچنین حقِّ) مستمند و وامانده در راه را؛ و هرگز اسراف و تبذیر مکن.

هنگام افطار بود. كنار امام مسجد (حاج محسن متولد نجف و دکترای ژنتیک) نشستم بودم و داشتيم صحبت از جناياتی كه بر سر مردم يمن و ميانمار روا شده می‌كرديم.

ناگهان حاج محسن نگاهش به در ورودی اتاق متوجه شد و به شخصی گفت:

Hello, how can we help you?

با تعجب برگشتم ببینم کی هست که حاج محسن به او سلام نکرد!

یک مرد سفید پوست آمریکایی به نسبت هیکل‌مند که نفس نفس میزد، به سختی راه می‌رفت و با شلوارک از درب ورودی خانم‌ها وارد مسجد شده بود در جواب به عربی شکسته گفت سلام علکم.

حاج محسن جواب سلامش را با سلام داد، باز تکرار کرد

How can we help you?

چطور می‌توانیم کمکت کنیم؟

مرد که به سختی نفس میکشید گفت:

Can I sit?

حاج محسن به او رخصت داد،

بعد از نشستن گفت:

I am in distress, they have broken into our car and took some of our belonging such as wallets.

من در پریشانی و درماندگی به سر می‌برم، دزد ماشینم را زده و یک سری وسایلمان از جمله کیف پول‌مان را دزدیده.

چند نفر از برادران از او سوال کردند: غذا و آب چیزی می‌خواهی بخوری؟

با خجالت و شرمندگی گفت:

No Thank you

با این وجود یکی از برادران رفت برایش ظرف غذایی بیاورد من هم رفتم که برایش آب بیاورم تا نفسی تازه کنم. برگشتم و بطری آب جلویش گذاشتم. او هم تشکر کرد.

بعد داشت برای حاج محسن تعریف می‌کرد که آمدن مسافرت و این اتفاق برایشان افتاده و امشب قصد برگشتن ‌به خانه‌اش را دارد که در Ashland, Oregon است. حدود ۴ ساعت و نیم رانندگی به سمت جنوب اورگان جایی در نزدیکی مرز کلفرنیا. بعد ادامه داد که ماشینش Mustangs است و حدود یک باک و نیم بنزین نیاز دارد تا به منزل خود برسد. تنها درخواستی که داشت این بود که هزینه بنزینش را از مسجد بگیرد، یکی از برادران حجازی شروع کرد به عربی از حاج محسن پرس و جو کردن تا ببیند که چه اتفاقی افتاده و برای تامین هزینه اعلام آمادگی کرد.

حاج محسن برای امریکایی به انگلیسی توضیح داد. بعد از تمام شدن صحبت‌های حاج محسن، بلند شد تشکر کرد و سرش را به نشانه‌ی تعظیم کمی خم کرد و شروع کرد در مورد گذشته‌ی خود توضیحاتی دادن که هنوز برای من جای سوال است که چرا این کار را کرد.

گفت من در ارتش امریکا خدمت می‌کردم و در یکی از ماموریت‌ها IED (مواد منفجره دست‌ساز) زیر هاموی (HMMWV وسیله نقلیه‌ی چند منظوره با قدرت تحرک بالا) که در آن بود منفجر می‌شود. او از ناحیه دو زانیه و لگن آسیب دیده. بعد با دو انگشت خود به جای جراحی در روی دو زانوی خود اشاره کرد و گفت زانوهایم و حتی لگن پاهایم نیز عمل شده‌اند. چندین ماه طول کشید که با فیزوتراپی توان راه رفتن پیدا کنم.

هيچ احساس طلب‌كار بودن در چهره‌اش ندیدم ولی نمی‌دانم با این توضیحاتش بین چند مسلمانان که عراقی و افغانی جمعیت کثیری از آن‌ها را تشکیل می‌دهد چه قصد و هدفی را دنبال می‌کرد؟

باز هم با سلامی دست و پا شکسته خداحافظی و تشکر کرد؛ یکی از برادران او را به سمت آشپزخانه هدایت کرد که ظرف غذایش را بگیرد. حاج محسن پس از گفتگویی کوتاه تصمیم می‌گیرد پنجاه دلار نیز به او بدهد.

محسن نصراللهی

محسن نصراللهی

ثبت نظر

کانال یوتیوب K1inUSA

عضویت در خبرنامه K1inUSA

    سپتامبر 2024
    ش ی د س چ پ ج
     123456
    78910111213
    14151617181920
    21222324252627
    282930  
    مشاهدات بی واسطه ایرانیان از امریکا

    کانال یوتیوب K1inUSA را دنبال کنید.

    برنده ایرپادز پرو اپل شوید!
    اینجا کلیک کنید
    close-link
    برنده خوش شانس ایرپادز پرو اپل به ارزش 249 دلار باش!
    شرکت در قرعه کشی
    close-image