بخش ۱ از ۲
دانشجو دکتری – تورنتو )
کانال نویسنده:
از دوستان زیادی میشنوم که متاسفانه در ایران با وجود تحصیلات عالیه و حتی در دانشگاههای خوب، امکان کار مناسب نیست. همین موضوع یک دلیل رایج این گروه برای مهاجرت و یا ادامهی تحصیل به خارج از کشور محسوب میشود.
♨️ اما در غرب و به صورت ویژه در آمریکای شمالی چه خبر است؟
من دوستان زیادی فارغ التحصیل دکتری و حتی پسا دکتری اینجا میشناسم که چکیدهی تجربیات مشترک همه این دوستان موارد زیر است:
⛳️ برای پیدا کردن اولین کار (کاری که با حداقلهای شما همخوانی داشته باشد) بین ۶ تا ۱۲ ((ماه)) باید زمان در نظر بگیرید.
⛳️مشکلات پیدا کردن کار برای فارغ التحصیل دکتری بیشتر است. به صورت کلی برای فارغ التحصیلان کارشناسی و کارشناسی ارشد موقعیتهای شغلی بسیار بیشتری وجود دارد. حتی بسیاری (مخصوصاً مهاجران) به دنبال گرفتن مدرک از کالجهای مختلف برای ورود به بازار کار هستند (چیزی شبیه دیپلم و فوق دیپلم در ایران). به همین دلیل تحصیل در کالجها رونق بسیار خوبی دارد.
⛳️ گاهاً دوستان مطرح میکنند که برای پیدا کردن کار (مخصوصاً اولین کار) تا ۱۰۰۰ مورد ارسال رزومه شغلی نیاز است. شرکتهایی در شهرهای حتی کوچک و دورتر. نکتهی مهمی اینجا نهفته است. من موارد بسیار زیادی را دیدهام که با گرفتن یک موقعیت شغلی در یک شهر دیگر اقدام به نقل مکان خانوادگی نمودهاند. مثلاً در آخرین این موارد، یکی از دوستان ما که به تازگی بچهدار هم شده بود، کاری در شهر واترلو پیدا کرده بود و خب، با خانواده از تورنتو به واترلو نقل مکان کردند. متاسفانه بعد از ۸ ماه به دلیل مشکلات اقتصادی، آن شرکت اقدام به کاهش نیرو کرد و خوب دیگر گفتن ندارد چه بلایی بر سر آن دوستمان آمد. اینجا کارت را که از دست بدهی تمام است (اقساط خانه، مهد کودک فرزندان، بیمهی خودرو و ….همه به کار شما وابستهاند). یا دوستانی هستند که برای بهتر کار پیدا کردن راهی شهرهای با آب و هوای سخت میشوند چون در آن شهرها نیروی کار کمتر است.
البته باید یک نکته را هم اشاره کنم: وقتی کاری را از دست میدهید قوانین حمایتی خوبی وجود دارد که در پیام دیگری بر اساس تجربهی همین دوستمان به آن خواهم پرداخت.
⛳️ اینجا کانکشن (بخوانید ارتباطات اجتماعی یا معرف که گاهی در ایران از آن به عنوان پارتی نام میبریم) مهمترین حرف را در گرفتن یک پوزیشن میتواند بزند. در تمام کارگاههای مهارتافزایی که شرکت کردهام، توصیهی تمام حاضرین این بوده که خودت را با دیگران درگیر کن تا کانکشنهای خوبی بدست بیاوری.
⛳️ یکی از مهمترین عوامل پیدا کردن کار، داشتن سوابق کار داوطلبانه است. شاید باور نکنید برای اخذ یک موقعیت کاری داوطلبانه پاره وقت نیز چنان رقابت سنگین است که چندین نفر رزومه ارسال میکنند و بعد مصاحبه حضوری و باقی مراحل باید طی شود. در برخی از این موارد هم سرتیفیکیت باید داشته باشید (مثلاً کار با کودکان و …). حتی موارد زیادی برای نوجوانان تدارک دیده میشود که تجربهی کار داوطلبانه بدست آورند. مانند تجربه کار داوطلبانه نوجوانان در تابستان در نگهداری از طبیعت، حیوانات و …. .
⛳️ بسیاری از متقاضیان کار (ارشد و دکتری و پسا دکتری) را دیدهام که در مدتی که به دنبال کار میگردند، برای گذران امور زندگی ممکن است در یک کتابفروشی، مجتمع تجاری، یا فعالیتهای دانشگاهی مشغول به کار پارهوقت شوند. حتی گاهی دانشجویان کارشناسی را میبینم که آخر هفته یا آخر شبها در رستوران و کافیشاپ کار میکنند.
⛳️ در مورد دانشجویان دکتری هم که این سالها حقیقتاً جذب هیئت علمی دانشگاههای خوب آمریکا و کانادا شدن کار بسیار رقابتی و سختی شده است.
ادامهی بخش ۱ از ۲
⛳️یکی از مهمترین مواردی که اینجا میبینید تشویق ارگانهای مختلف دانشگاهی و دولتی به راه اندازی کسب و کارهای شخصی و نه الزاماً دانش بنیان است. بازار مدلهای استیو جابزی اینجا هم مانند ایران داغ هست.
⛳️ و مورد آخر: برای پیدا کردن کار دو موضوع اصلی وجود دارد:
1- شما باید واقعاً توانمند باشید.
2- بتوانید توانمندی خود را به گوش صاحب کار برسانید.
در موضوع اول ویژگیهای فردی، دورههای مهارت افزایی و … بسیار رونق دارند و در مورد دوم لینک داشتن و رزومه خوب نوشتن و خوب از پس مصاحبه بر آمدن.
اندکی بیشتر درخصوص مورد اول برایتان بگویم: اینکه ایران هستید یا خارج از کشور، فرقی نمیکند، اگر شما نتوانید دو صفحه رزومهی کاری بنویسید یعنی هنوز اثبات نکردهاید توانایی انجام کاری را دارید. مثلاً در رزومهی شغلی برای کارهای غیر آکادمیک، شما مجاز نیستید به بیش از دو مقالهی مرتبط اشاره کنید. یا اینکه فرضاً از شما نمیپذیرند اگر بگویید من روی ربات فلان مدل کار کردهام. شما باید دقیقاً بگویید روی ربات فلان مدل چه مدت کار کردهاید؟ دقیقاً چکار کردهاید؟ کار شما به چه نتیجهای رسیده است؟ مثلاً آیا حضور شما به عنوان طراح در آن پروژه به افزایش راندمان ربات کمک کرده یا نه؟ چند درصد؟
خلاصهی کلام اینکه، با ادعای صرف، کسی نمیتواند وارد بازار کار شود.
به همین دلیل اینجا قبل از وارد شدن به فضای کار، دورههای کارآموزی، کارهای داوطلبانه و همچنین سرتیفیکیت دورههای عملی (دقت کنید عملی و نه علمی) در رشتهی مورد نظر بسیار جدی گرفته میشوند.
بخش ۲ از ۲
حالا نوبت میرسد به ایران:
هر چند آنچه که در ادامه اشاره خواهم کرد، حقیقت تلخ اجتماعی کشور خواهد بود اما به هیچ وجه نافی ناتوانی مسئولین برای حل مشکل بیکاری جوانان و نبود آموزشهای مناسب کسب و کار در کشور نیست.
در مقاله پیشین در مورد شرایط پیدا کردن کار در آمریکای شمالی نکاتی را اشاره کردم
حال با آن شرایط نگاهی بیاندازیم به شرایط کار در داخل ایران:
اگر معرف و ارتباطات خوبی داشته باشیم قطعاً مانند آمریکا امکان دسترسی به شغل برایمان مهیاتر است.
اگر بین ۶ تا ۱۸ ماه دنبال شغل (شغل اول که معمولاً سخت تر است) بگردیم، به نظر نمیآید دست خالی برگردیم.
اگر برای ۱۰۰۰ موقعیت شغلی واقعی (نه از این موارد روزنامهای که وقت تلف کردن هستند) اقدام کنیم امکان پیدا کردن شغل چه میزان خواهد بود؟
اگر سابقهی کار داوطلبانه در دوران دانشجویی یا تابستانهای دوران تحصیل میداشتیم، آیا سابقهی کار محدودی برای شما ایجاد نمیشد؟ من بر خلاف کانادا، در ایران بسیاری را میشناسم که از خدایشان هست که یک نفر ۶ ماه برایشان رایگان کار کند و تهش به او یک سابقهی کار یا توصیهنامه بدهند. حتی با یکی از دوستان در ایران صحبت میکردم میگفت بعد از ۶ ماه کار داوطلبانه، کدام صاحب کاری است که یک نیروی آموزش دیده و البته قوی را نخواهد)
جای گفتن ندارد در ایران هم مانند اینجا با مدرک کارشناسی یا فوق دیپلم داشتن و کاربلد بودن، احتمال پیدا کردن کار بیشتر از یک فارغ التحصیل دکتری خواهد بود. در ایران یکی از دلایل گرایش به دکتری، ناتوانی از ورود به بازار کار است که آن هم بخش بیشترش نشأت گرفته از عشق به کارمندی به جای کارآفرینی یا خویشفرمایی است. کم شدهاند تعداد کسانی که عشقشان علم آموزی و کمک موثر به رفع مشکلات و معضلات علمی باشد.
❓اینجا پای دانشگاهها هم میآید وسط. چرا دانشگاهها بازخواست نمیشوند تا نرخ افراد کارآفرین و افراد فارغالتحصیلشان که موفق به پیدا کردن شغل شدهاند را اعلام کنند؟ شاید اگر دانشگاههای ما در دفترچه کنکور اعلام کنند نرخ کار پیداکردن برای فارغالتحصیلان این دانشگاه بعد از یک سال ۲۰ درصد و بعد از ۵ سال ۴۰ درصد است، هم دانشآموزان و دانشجویان واقعیتر به بیکفایتی برخی از دانشگاهها در رساندن آنها به شغل نگاه کنند و هم اینکه یک رقابت سالم و مفید بین دانشگاهها در افزایش ورودیهایشان به بازار کار شکل بگیرد. شاید به بخش ارتباط با صنعت، به مراکز رشد، به برگزاری کلاسهای مصاحبههای شغلی، رزومهنویسی و مهارتهای کسب و کار جدیتر نگاه شود.
اگر از ادارات دولتی بگذریم، کدام صاحب کار خصوصی عاقلی هست که یک نیروی با مهارت و توانمند را به فرد توصیه شده ترجیح دهد؟ چرا؟ چون منطقی است برای پولی که از جیبش خرج میکند دنبال کسی باشد که بیشترین بازده را برایش به همراه بیاورد. چند وقت پیش، مصاحبهای در برنامه پایش با یک کارآفرین موفق ایرانی دیدم که حرف جالبی زد: “واقعاً نیروی کار خوب کم است” (حالا بروید یقهی آموزش و پرورش و دانشگاه را بگیرید با این تربیت نیروی انسانی…)
هرچند راه اندازی کسب و کار شخصی هماکنون در ایران با مشکلاتی روبروست اما نسبت به ۱۵ سال پیش به دلیل وجود مراکز رشد و شتابدهندههای کسب و کار، اوضاع بسیار بهتر شده است. در ادامه، آدرس برخی از مهمترین شتابدهندههای کسب و کار کشور را برایتان ارسال میکنم:
فایل ضمیمه یک: اکسل معرفی مراکز رشد کشور
⛳️به عنوان یک نمونه:
شتابدهنده کسب و کار فردوسی در مشهد
و شتابدهنده دایموند در تهران را می توانید بررسی کنید.
#پی_نوشت
نبود ساختارهای آموزشی مناسب در کشور به ویژه در مقاطع پایه عامل بسیاری از این نارضایتیها محسوب میشود. هر چند آموزشهایی مانند مدارس کسب و کار در چند سال گذشته تلاشی درخور تقدیر است.
به طور مثال مدرسه کسب و کار شریف و مدرسه کسب و کار فردوسی را میتوانید بررسی کنید.
جا نیفتادن مدل های کسب و کار داوطلبانه در کشور نیز از دیگر عواملی است که به عنوان یک نمونه، تلاش موفق طرح تسهیلگر را میتوانید مورد بررسی قرار دهید (بر اساس این طرح شما آموزش میبینید و هزینهی آموزش خود را با کار کردن در شرکتهای مختلف پرداخت میکنید، در انتها نیز علاوه بر مدرک آموزشی یک رزومه شغلی دریافت خواهید نمود).
نقصان در مهارتهای مصاحبه شغلی، نوشتن رزومه و بیتوجهی کارفرمایان به زیرساختهایی مانند لینکداین و نمونههای فارسی شدهی آن نیز از دیگر عوامل عدم ساماندهی بازار بیکاری است.
صحبت را با یک تجربه به پایان میبرم:
“من دوستی دیدم که پس از دوران ارشد (از یک دانشگاه رتبهی عالی در کانادا)، چند ماهی را در یک لباسفروشی کار میکرد تا نهایتاً یک شغل نسبتاً مناسب پیدا کرد. بعید میدانم همین دوستمان در ایران حاضر میبود غیر از یک شغل مهندسی، کار دیگری انجام دهد.”
ثبت نظر