زهرا تورانی
دانشجوی دکترای مهندسی پزشکی دانشگاه شریف
در حال انجام فرصت مطالعاتی در Wayne State University
یک ماه است که به باشگاه میروم و این باشگاه رفتن بهانه و یا فرصتی شده است تا تلویزیون امریکا را برای روزی حدود یک ساعت رصد کنم. از برنامههای مستند و شبکههای خبری بگیر تا مسابقههای آشپزی و ورزشی و تبلیغات بازرگانی، فیلم و سریال تا کارتونهای کودکانه، شبکههای محلی و دولتی، سعی میکنم همه را در برنامه تلویزیون دیدنم قرار دهم.
در این مدت به عنوان یک بینندهس آماتور نکاتی به ذهنم رسیده که شاید بیان آنها خالی از لطف نباشد. مساله مهم، حجم بالای تناقضاتی است که در تلویزیون مشاهده میکنم و از آنجا که عمیقاً باور دارم تلویزیون هر کشوری بر مبنای تمایلات مدیران و سران کشوری و در امریکا شاید ایالتی و کشوری برنامهریزی میشود شاید بتوان این سیاستها و رویکردهای تلویزیون را به سیاستهای کلان ربط داد. جایی شنیده بودم خوراک فکری که به مردم امریکا داده میشود به نحوی است که آنها جوری زندگی میکنند که انگار زندگی در همین دنیا خلاصه شده و اثری از معنویت در زندگی روزمره نیست. من حتی میتوانم بگویم که جوری زندگی میکنند و یا جوری برایشان برنامه ریزی شده که انگار آیندهای هم وجود ندارد و هر چه هست همین الآن است.
جملهی معروفی در کارتون کوکو که به تازگی توسط دیزنی و پیکسار بیرون داده شده وجود دارد که میگوید seize the moment یا دم را غنیمت بشمار و این دقیقاً فلسفهای است که تلویزیون بر مبنای آن برنامهریزی شده است. نظرم را با ذکر چند مثال، شفافتر بیان میکنم:
زمانی که در باشگاه هستم تمام مدت از تلویزیونهای بزرگ نصب شده در باشگاه برنامههای آشپزی و تبلیغات رستورانی پخش میشود. نه حتی یک موسیقی ورزشی و نه حتی یک برنامهی ورزشی تا الآن از تلویزیونهای بزرگ موجود در باشگاه ندیدهام. دستگاهی که هر روز با آن ورزش میکنم مجهز به تلویزیون کوچکی است که همزمان با ورزش میتوانی با وصل کردن هدفون تلویزیون هم ببینی. در تبلیغات بازرگانی مدام تبلیغ رستورانها و فستفودها، انواع شکلاتها و خوراکیهای بستهبندی شده را میبینی. درست وسط برنامهای که مستندی است از زندگی وحشتناک آدمهایی با وزنهای بالای سیصد کیلو که حالا در آستانهی مرگ به فکر لاغر شدن افتادهاند. آن هم با روشهای جراحیهای تهاجمی و پر خطر. یعنی بخور تا به مرز مردن و ترکیدن برسی بعدش به فکر چاره بیافت یا همان seize the moment.
مسالهی بعدی اینکه روابط آزاد از هر نوع که فکر کنی در فیلمها هست. صحنهی وحشتناکی که دو نوجوان در حال سکس هستند و مادر دختر به اتاق دختر میآید و با لبخند میپرسد آیا خوراکی یا کاندوم لازم ندارید؟ مردهایی که به همدیگر تمایل دارند و این مساله به رمانتیکترین شکل ممکن در فیلمها بیان میشود. و هزاران تصویر دیگر که حداقل در دنیای امروز غرب به خوبی جا افتاده است، روابط آزاد بی قید و شرط. بعد در تبلیغاتشان میآیند و راهکار تبلیغ میکنند که چطور از حامله شدن نوجوانها جلوگیری کنیم. درصد بالایی از مستندها و فیلمهای تلویزیونی به تجاوزهای منجر به قتل پرداخته میشود و در آنها باز هم روابط از همگسیخته نکوهش نمیشود.
انگار نباید مردم بفهمند که ریشهی این تجاوزها و قتلها کجاست. یعنی تناقضهای درهم پیچیدهای که اینقدر واضحند که دیده نمیشوند. اینجاست که فکر میکنم سطح تفکر مردم به عمد در حد خاصی نگه داشته میشود. خوراک فکری به مردم داده میشود اما از آن نوعش که مورد پسند رهبران سرمایهداری است. از آن نوع که مصرفگرایی بیشتر باشد و جیبهای سرمایهداران پر تر شود. از آن نوع که ذهن مردم درگیر مسائل جنسی باشد و به دغدغههای بشری و انسانی کمتر فکر کند. آنجا که یادش برود دولتمردانش در همه جای دنیا هر روز مردم بیشماری را قربانی میکنند و فراموش کند اعتراض کند که چرا سرمایههای کشورش دارد در دهها هزار کیلومتر آنطرفتر بمب میشود و روی سر کودکان بیگناه میریزد. اینجا در یک پوستهی آزادیگرایانهی دروغین، ذهنها را اسیرترین میکنند و تو با این پوستهی زیبا، شادی و دغدغهات همینهایی میشود که در تلویزیون میبینی…
ثبت نظر