حاشیهای بر راهیابی بانوان به استادیوم
نویسنده: فعال فرهنگی در کلفرنیا، دانشجوی رشته فلسفه و روانشناسی
توقع داشتم ورود زنان به ورزشگاه را جشن بگیرم و خوشحالی کنم. اما وقتی خبر را شنیدم، هم ناراحت شدم و هم عصبی، اینکه میگویم عصبی برای خودم هم عجیب است چرا که کلاً کم اتفاق میافتد بابت مسئلهای بهم بریزم. اما به گمانم حماقت عدهای از سیاسیون در داخل، چنین حسی را به من داده است.
راستش را بخواهید برای من تفاوتی نمیکرد که ورود زنان به ورزشگاه توسط چه گروهی اتفاق میافتد، اصلاحطلبان و یا اصولگرایان، چرا که این دو گروه در داخل هستند و تصمیمی هم گرفته شود، باز هم تصمیمِ سیاسیون داخلی است.
اما اینکه ورود زنان به ورزشگاه بعد از جریان دختر آبی و فشار فیفا رخ میدهد خیلی دردآور است. اینکه امثال مسیح علینژادها و اپوزیسیونهای مرتزق از دولت ترامپ بگویند “ما بودیم فشارهای خارجی ماها بود که باعث این تغییر شد” اینهاست که زجر آور است.
برای انقلاب اسلامی خطرناک تر از اسرائیل و دشمنهای خارجی، همین سیاسیون بیخردی هستند که نمیدانند کجا و چه زمانی دهانشان را باز و یا تغییر ایجاد کنند. شاید اگر سال هشتاد و پنج مقابل احمدینژاد نمیایستادند، امروز ورود زنان به ورزشگاهها در ایران اینقدر به مسئلهی بینالمللی و بزرگی تبدیل نمیشد و امروز امثال علینژادها با افتخار خودشان را رهبر تغییر و آزادی زنان در ایران نمیدانستند.
اجازه دهید که بگویم حالم از سیاسیون داخلی بهم میخورد چرا که هیچوقت به هیچ صراطی مستقیم نبودند و نیستند. برای زنان و مردانی که موافق این اتفاق خوب بودند خوشحالم اما برای سیاسیون جمهوری اسلامی متاسفم… و باید بگویم این اولین باری نیست که گل بخودی میزنید.
ثبت نظر