پیرزن به مرد جوان: شما مگه نمیخواستی بری ایران؟
جوان: آره، میخواستم برم تهران اما به تعویق افتاد.
پیرزن: بهتر. من این اخبار رو که میشنوم میگم چه فایده آدم بره. من البته خودم خیلی دوست دارم برم ایران ها.
جوان: وضع اینجا هم بهتر نیست، بدتر از اینی که هست هم میشه با اومدن این یارو.
پیرزن: درسته ترامپ تند حرف میزنه اما درست میگه. من اوباما رو دوستش دارم بهش هم رای دادم اما ترامپ میگه اونایی که ویزا ندارن باید برن. خب راست میگه، اینجا که جنگل نیست!
پسر جوان مخالفت میکنه و میگه: کسی مثل ترامپ، در برجهایی که میسازه از کارگران مکزیکی استفاده میکنه. خودش استخدامشون کرده و حالا منافعش اقتضا میکنه ژست مخالفت بگیره.
پیرمرد رو به پیرزن: ترامپ شیاد و دزده، انگار شما از روابط مکزیکیها و امریکاییها و قانون کشاورزی امریکا خبر ندارید.
جوان: خود امریکاییها صداشون در اومده از دروغها و عوام فریبیهای ترامپ.
پیرزن: ولی حرفاش درسته
میگه قرعه کشی (لاتاری) رو برای تمام دنیا برمیداره. اینم درسته…
ثبت نظر