نویسنده: پزشک فارغالتحصیل دانشگاه علومپزشکی تهران، ساکن امریکا
روزهای اولی که وارد خاک امریکا شدم مصادف بود با یکی از کشتارهای ناشی از آزاد بودن اسلحه در این کشور. یادم نیست تیراندازی در کنسرت بود یا تیراندازی در مدرسه! فقط یادم هست که هر پرچم امریکایی که هر گوشه میدیدم، کمی پایینتر از انتهای بالایی میلهی پرچم بود. همانجا از یکی از دوستانم علتش را پرسیدم و او گفت که در امریکا، وقتی عدهای ناعادلانه کشتهشوند، پرچمها به نشانهی احترام به خونهایی که ریخته پایین میآید. مثل یکدقیقه سکوت، مثل ایستادن به احترام کشتهشدهها، مثل اینکه بخواهیم بگوییم هنوز آنقدر دلهایمان زنگار نگرفته که از کشتهشدن آدمها چیزی در دلمان تکان نخورد.
بگذریم از اینکه این پرچمها، هیچوقت برای خونهایی که خود دولت امریکا مسبب ریختنشان است پایین نمیآید! ولی حرف من چیز دیگری است:
امروز گویا روز عشق و ولنتاین است. یک روز برایتان خواهم نوشت که بسیاری از یهودیهای ساکن امریکا، کریسمس را جشن نمیگیرند چون جشن مذهب آنها نیست. ولی از این هم که بگذریم، چرا اینستاگرام و تلگرام و فیسبوک و … را که باز میکنیم، هیچ پرچم خرس قرمز و شکلات و قلبی به احترام خونهای ریخته در سیستان و بلوچستان پایین نیامده؟! آهای آدمهایی که برای تبلیغ احمقانهی فیلم “بهوقتشام” زمین و زمان را به هم دوختید که چرا اسب و داعشینما از وسط پاساژ کوروش سر درآوردند؟ آهای آدمهایی که از بازسازی تصویر داعش هم گلهمند بودید و من هم با گلههایتان موافقم، میشود بگویید امروز که این جوانهای طفلی حامیان مرزهای امن شما پرپر شدند، کجایید و صدایتان کجا گیر کرده که در نمیآید؟
خرسها و شکلاتها و رزها و قلبها نوش جانتان! اگر ولنتاینی باشد هم، سفرهاش را خدا برای این جوانها در آسمان پهن کرده: برایشان رزهای قرمز و شکلاتهای قلبی تدارک دیده. شما بروید به خرسهایتان سرگرم باشید. ولی بدانید که هیچچیز مثل گرفتن قلب از دست خدا شیرین نیست. بدانید که در کنار شما، آدمهایی نفس میکشند که به جای خرس و شکلات، پیکر بیجان عشقهایشان را به خدا هدیه میدهند…
ولنتاینشان مبارک!
ثبت نظر