نویسنده: دندانپزشك، فارغ التحصيل از دانشگاههای بوستون و تهران، ساكن ایالت كاليفرنيا
بخش ۱ از ۲
در محلهای كه زندگی میكنيم خانوادههای زيادی از يهوديان ارتودكس با ما همسايه هستند. خانوادههايی كه زنان و دخترهاشون رو از بلوزهای آستين بلند، دامنهای بلند تا زير زانو، و جورابهای ضخيم؛ و مردان و پسرهاشون رو از کت و شلوارهای مشکی و پیراهن رسمی سفید و کلاه کیپایی که به سر دارن میشه شناخت. خانمها بعد از ازدواج بايد موهاشون رو هم بپوشونند كه معمولا از كلاه گيس يا يک روسری كه از پشت گردن گره ميخوره استفاده میکنند. البته من خانمهای جوان متاهلی هم در بينشون ديدم كه حجاب سر رو استفاده نمیکنند كه احتمالا به همون دلايلی میتونه باشه كه خيلی از زنان مسلمان در غرب از داشتن حجاب اسلامی امتناع میكنند!
بسیاری از اوقات در فروشگاه يا پارک خانمهای يهودی ارتودکس با سه تا حتی پنج فرزند قد و نيمقد كه از سر و كولشون بالا ميرن توجه آدم رو جلب می كنند. اکثر اینطور خانواده های پر جمعیت در امریکا علاوه بر یک ماشین کامپکت معمولی یک ون هم دارن برای وقتی که همه ی اعضای خانواده با هم به جایی میرن.
برای آشنایی مختصر با پیروان این دین بد نیست همینجا ذکر کنم که پیروان حضرت موسی علیه السلام به سه شاخهی اصلی یعنی ارتودکسها، ریفرمها، و کانزرواتیوها و چند زیرشاخهی دیگر تقسیم میشوند. یهودیان ارتودکس در واقع مقیدترین گروه یهودیان نسبت به قوانین دین یهود به حساب میآیند و قوانین مذهب خود را برگرفته از تورات اصلی و اولیه میدانند. این گروه تقریبا تنها گروهی از یهودیان هستند که آداب سخت گیرانهتری نسبت به دو گروه دیگر یهودیان یعنی اصلاحطلبها و محافظهکاران دارند. در واقع در آمریکا شما بدون اینکه متوجه بشید ممکن هست با بسیاری افراد در زندگی روزمره مواجه باشید که پیرو دین یهود هستند اما بدلیل اینکه خود را از یهودیان سکولار و مدرن میدانند محدودیتی در خوراک و پوشاک و سایر موارد برای خود قائل نیستند و نمود بیرونی از اعتقاد دینی خود بروز نمیدهند.
در بخش دوم به علت انتخاب عنوان “پياده رویهای روز شبّات” براي متن پی خواهيد برد. اين مطلب ادامه دارد…
بخش ۲ از ۲
یکی از همین خانوادههای پرجمعیت ارتودکس توی ساختمان ما زندگی میکنند و من معمولا صبحها توی آسانسور با خانم همسایه و بچه هاش مواجه میشم و احوالپرسی میکنم. خانمی که ظاهرا خیلی جوان هست و پنجمین فرزندش که یکی دو ساله هست همیشه توی بغلش هست و بزرگترینشون یک دختر دبیرستانی. باید اعتراف کنم که ایشون خانمی خیلی خوش برخورد هم هست و برخلاف تصور سابق من که اکثر پیروان این دین رو آدمهایی خودخواه و برتربین میدونستم الان این اقلیت پرجمعیت رو انسانهایی دیندار و خانواده دوست میبینم؛ اقلیتی آمریکایی که احتمالا چندان و یا اصلا با سیاستهای دولت آمریکا و اسرائیل موافق نباشند. گاهی حتی توی مکانهای عمومی شهر از بودن در کنار یک خانم معتقد یهودی احساس راحتی بیشتری دارم تا یک دختر آتئیست با تتوها و زینت آلات عجیب و غریب و بعضا مشمئز کننده. علتش هم واضحه؛ من و اون خانم هر دو پوششی رو انتخاب کردیم که مطابق با آموزه های دینمون هست هرچند هیچ وقت از نگاه های زیرچشمی و یواشکی مردم به خاطر ظاهر متفاوتمون در امان نیستیم.
ارتودکسهای یهود و البته گروه کوچکی از پیروان مسیحیت معتقدند که از دقایقی پیش از غروب روز جمعه تا وقتی که سه ستاره در آسمان غروب روز شنبه ظاهر میشه، روز “شَبّات” نام داره که در واقع هفتمین روز بعد از آفرینش آسمانها و زمین در طی شش روز توسط خداوند متعال هست. شبّات در لغت به معنای دست کشیدن از کار هست. در واقع روز شنبه برای این گروه روز عبادت در کنیسهها و وقتگذرانی در کنار اقوام و دوستان همکیش هست. در این روز کارهایی از قبیل پرداختن به شغل، رانندگی، استفاده از وسایل الکترونیکی، کشاورزی و کارکردن با حیوانات باربر، و یا حتی آشپزی ممنوع هست.
هر صبح شنبه همسایههای کلیمی محل ما هم، گاهی خانوادگی به همراه بچههاشون و گاهی با دوستانشون، گروه گروه پیاده راه میفتن و فاصلهی بین خانه تا کنیسههاشون رو قدم میزنند که دلیلش همون ممنوع بودن استفاده از ماشین و رانندگی در این روز هست. نکات جالب توجهی که در این پیاده رویها نمایان میشه یکی آشکار کردن و به نوعی ارائهی دینداری به بهترین شکل ممکن به عموم جامعه هست که توجه هر رهگذری رو به خودش جلب میکنه. دوم اینکه انجام امور مذهبی همراه با بچه ها نه تنها اونها رو با دین آشنا میکنه بلکه فرصت خوبی در اختیار پدر و مادر میگذاره که در حین این پیاده رویهای روز شنبه با فرزندشون خلوتی رفاقتی داشته باشند و به دور از هر عامل مخلّ آرامش مثل تلفن همراه باهاش گپ بزنن. سوم اینکه در طی این پیاده رویهای گروهی باب بسیاری آشناییهای جدید باز میشه که به دنبالش منافع مادی و معنوی متعدد ناشی از گسترش شبکههای دوستی برای افراد ایجاد میشه. چهارم اینکه شما وقتی مجبور باشید به جای استفاده از ماشین هر هفته با پای پیاده تا مسجد برید و برگردید، برای آسایش خودتون و خانوادهتون هم که شده یا نزدیک مسجد خونه میگیرید و یا در ساخت یک مسجد توی محلهتون مشارکت میکنید 🙂
خلاصهی کلام اینکه زندگی در آمریکا فرصت مغتنمی به آدم میبخشه برای آشنایی با پیروان ادیان مختلف و مردمانی با فرهنگهای متنوع، و اینکه میشه با کمی مدارا که مورد تاکید دین مبین اسلام هم هست زندگی مسالمتآمیزی در کنار آدمهایی که شبیه به خود ما نیستند، داشته باشیم؛ همونطور که در آیهی مبارکهی زیر به این موضوع اشاره شده:
یا أیها الّذین آمنوا اُدخلوا فی السِلم کافَة؛ ای افراد با ایمان، همگی در حوزهی مسالمت وارد شوید.» (بقره/ ۲۰۸)
ثبت نظر