نویسنده: دانشآموختهی استنفورد، ساکن کلفرنیا
صحبتی داشتم با یک مدیر مدرسه که در امریکا تحصیلاتش را کامل کرده و دکترای education دارد. ایشان سابقهی تحصیلی در مدارس معروف تهران را نیز دارد. بحثها متفاوت بود و گسترده. یک بحث بر سر موضوع multi age بودن در مدارس بود. به این معنی که بچههای هم سن و سال فقط با هم نیستند. بلکه یک گروه سنی از بچهها با هم هستند. مثلاً سن ۴ تا ۶ سال، ۷ تا ۹ سال و ۱۰ تا ۱۲ سال با هم هستند. یکی از مزایایی که ایشان برای این روش بیان میکردند این بود که مثلاً تصور کنید یک نفر ریاضیاش ضعیف است بین همسنهایش. این فرد هر سالی هم که بالا میرود ریاضیاش نسبت به همسنهایش ضعیف خواهد بود. ولی اگر با سال پایینیهای خودش مقایسه شود از آنها جلوتر خواهد بود. پس این ترکیب سنی کمک خواهد کرد که بچهها با بازهی گستردهتری از افراد سر و کار داشته باشند و در مسائل مختلفی که یکی عقبتر و یکی جلوتر است از هم یاد بگیرند.
مسالهی دیگر بحث واحد نداشتن بود. سیستم امریکا خیلی بر مبنای واحد پاس کردن است. معنای واحد (unit) را اینجا کلی در نظر بگیرید. مثلاً باید اول جمع آموخته شود بعد منها بعد ضرب و تقسیم. در حالیکه در مدارس اروپا به این صورت نیست. در آموزش کشورهای اروپایی یک سیستم آموزش داده میشود و به این صورت گام به گام نیست. بلکه مثلاً در قالب یک پروژه، طبیعت یا باغبانی با چندین مفهوم آموخته میشود. از دید ایشان چنین مسالهای باعث شده که ریاضی امریکا در بین کشورها در ردهی ۲۵ ام باشد و اروپاییها در ردههای عالیتر.
سپس بحث به مسائل مدارس طبیعت و والدورف کشیده شد و در نهایت اینکه دلیل اصلی اینکه مدرسه به این سمت پیش نمی رود به دلیل اصرار و فشار پدر مادرهاست. مثلاً اینکه آنها مشق و تکلیف بیشتر میخواهند یا اغلب پدر مادرهای پاکستانی فقط میخواهند بچهشان دکتر شود و اغلب پدر مادرهای ایرانی میخواهند بچهشان مهندس شود. ایشان معتقد بود اگر این فشارها نبود میشد به راحتی مدارس را به سمت روشهای آموزشی جدیدتر سوق داد. فیالواقع این جمله برایم خیلی جالب بود که میگفتند به نظر می رسد آموزش برای پدر مادرها واجبتر است تا برای بچهها؛ تا پدرمادرها درک کنند که فرزندانشان چگونه باید پرورش یابند.
ثبت نظر