نویسنده: دانشجوی روانشناسی و مشاوره در دانشگاه پالو آلتو، کلفرنیا
شب جمعه توفیق آن را داشتم تا در مراسم هفتگی دعای کمیل در مرکز اسلامی صبا حضور داشته باشم.
در طول ۱۰ سال گذشته بارها چه در این مرکز چه در مراکز اسلامی دیگر امریکای شمالی و حتی اروپا شرکت کرده بودم. اما در این سفر باتوجه به تمرکز بیشترم به جنبههای روانشناختی و فرهنگی، یک نکته توجه بیشتری را در این چنین مراسمی در من برانگیخت.
سوالی که ذهن مرا به خود مشغول کرد آن بود که چه انگیزهی روانشناختی باعث میشود که افراد در یک مملکت غریب با فرهنگهای متفاوت (ایرانی، افغانستانی، عراقی، پاکستانی، لبنانی، هندی و …) هر هفته دور هم جمع بشوند و به یک عمل دینی-معنوی بپردازند؟ آیا تنها انگیزهی آن معنوی و دینی است؟
پاسخ شخصی من به این پرسش آن است که شاید یکی از انگیزههای مهم این گردهمایی، بهرهمندی معنوی از آن عمل باشد اما نمیتوان آن را تنها انگیزه دانست چرا که شاید اگر از خیلی از این افراد پرسیده شود که قبلاً در کشور خودشان عادت به شرکت هفتگی در مراسمات مذهبی داشتهاند یا خیر، اکثریت پاسخشان منفی خواهد بود.
انگیزهی روانشناختی که میتواند این افراد و خانوادههایشان را در طول هفتهی کاری با چند ده کیلومتر فاصله به مسجد بکشاند، حضور در یک جمع همفکر حتی چه بسا با فرهنگهای متفاوت است. شاید به طور مثال همین ایرانیهایی که در این چنین مراکزی به راحتی در تعامل دوستانه با برادران افغانی یا پاکستانی شیعه هستند حاضر نباشند با هموطنان دیگر خودشان این تعامل را داشته باشند و تفاوت این انگیزه در افراد مختلف، تعریف متفاوت از ارزشهاست.
این بدین معناست که شخص به جهت آنکه احساس وجود فاصلهی فکری و ارزشی با مردم و همکارانی که در طول هفته با آنان در ارتباط است مشاهده میکند، ترجیح میدهد حداقل در طول هفته یک بار به مسجد مراجعه و در فضای همارزش و همفکر حضور داشته باشد تا احساس کمبود حاصل شده را جبران نماید.
حال سوال اساسی که بایستی به آن پاسخ داد آن است که آیا این احساس کمبود همگانی است یا خیر و مهمتر از آن آیا وجود چنین احساسی طبیعی تلقی میگردد یا نشأت گرفته از وجود یک مشکل در پذیرش اطرافیان توسط فرد است؟
از دوستان و مخاطبین عزیز تقاضامندم در مورد این پرسش نظرات خود را بفرمایند.
ثبت نظر