اگر مردم را به دو گروه تقسیم کنیم، مردم درست و نادرست، در همه جای دنیا از هر دو دسته وجود دارند و متأسفانه دزدی همه جا هست چون مردم هستند. برای مثال به این داستانهایی که برای خود من اتفاق افتاده توجه کنید:
در تابستان ۲۰۱۱ میلادی، در راه سفر به ایران برای یک هفته در اروپا توقف کرده و با اتومبیل از اروپای غربی دیدن کردیم. قبل از رفتن شنیده بودم که در اروپا دزدیهای اینترنتی زیاد است. از منشی خواستم یک اشتراک اینترنت موقت برای من بگیرد که در اروپا مجبور به پرداخت هزینههای سنگین برای استفاده از اینترنت برای رهیابی (navigation) در نقشه نشوم. این پیشنهاد همکارانم بود که قبلاً به همین مشکل برخورد کرده بودند.
از کنار کوههای آلپ سوئیس رد میشدیم و من از اینترنت استفاده میکردم برای پیدا کردن مکانهای دیدنی آن منطقه. وقتی از مسافرت برگشتیم یک صورت حساب به مبلغ ۴۸۰۰ دلار برای استفاده از اینترنت برای من آمد! در امریکا این تقریباً قیمت یک اتومبیل دسته دوم است و کاملاً غیر منتظره. از منشی خواستم تا آن را بررسی کند. گفت که با آنها تماس گرفته و گفتهاند اشتراک اینترنتی که ما تهیه کرده بودیم استفاده نشده و بجای آن اینترنت شرکت دیگری استفاده شده و ما این فیش را باید بپردازیم. ادعا داشتند که اضافه بر آن اشتراک موقت، ما بایست بعد از وارد شدن به کشور سوئیس، ستینگ تلفن را عوض میکردیم تا فقط از آن اشتراکی که خریداری کردهایم استفاده شود، نه از هر اینترنتی که در آن منطقه موجود باشد.
خوشبختانه با آن اشتراک موقت، یک بیمهی ضمانت حداکثر خرج اینترنت در اروپا هم میآمد که منشی آن را هم گرفته بود و مسئولیت این فیش گزاف به آن بیمه محول شد. آنچه را که من از دیگران شنیدهام، بیمه یک مبلغ تعیین شده حدود ۱۵ دلار (اگر مبلغش را اشتباه نکنم) به آنها خواهد داد و مابقی این مبلغ غیر قانونی به حساب آمده و قابل پرداخت نیست. این دزدی پیچیده و مدرن، بعضی از افرادی که وارد نیستند را بیچاره میکند.
نمونهی دیگر:
در سال ۱۹۹۳ میلادی، اخوی من در هلند تخصص خود را در شهر دلفت (Delft) به پایان میرسانید و من از امریکا برای چند روز به دیدن ایشان رفتم. در هلند استفاده از دوچرخه و راههای خط کشی شده مخصوص دوچرخه زیاد است و من ترجیح میدهم از دوچرخه استفاده کنم. از دلفت تا شهر رایزویک (Rijswijk) در شمال غربی فقط ۷ کیلومتر است و در ادامه پنج کیلومتر دیگر میرسیم به شهر لاهه (The Hague / به زبان محلی دِنهاخ). من این راه را بیش از یک بار با دوچرخه طی کردم و مناظر طبیعی و دهکدههای کوچک سر راه برایم لذتبخش بودند چون به طبیعت علاقه مندم.
دزدی دوچرخه اخوی من در آنجا جلوی چشمان خودم یک مورد دیگر است. من در رایزویک برای استراحت در چند قدمی دوچرخه نشسته بودم که یکی از کارکنان مغازه چون دید این تنها دوچرخهی قفل نشده است آن را سوار شد و به حرکت افتاد. من دوچرخهای که به امانت از اخوی قرض گرفته بودم را داشتم از دست میدادم که با سرعت او را دنبال کرده و دوچرخه را گرفتم. اول با من بحث میکرد که صاحب دوچرخه است. بعداً از من میخواست که ثابت کنم این دوچرخه متعلق به من است. من به زور دوچرخه را از او گرفته و شروع به بردن دوچرخه کردم. چون او نگران بود که پای پلیس به وسط کشیده شود راهش را ادامه داد و رفت.
همکاران من که اروپا رفته بودند سفارش کردند که مواظب دزدیهای آنجا باشم که فراواناند. چه زیباست که در کلاممان انصاف داشته باشیم. اگر از بدیهای جایی تعریف میکنیم از خوبیهای آن هم تعریف کنیم و بالعکس. بیانصافیست که فقط با بدیها، یک ملت را خفت دهیم و یا فقط با در نظر گرفتن خوبیهای یک ملت و کشور، از آنها یک مدینهی فاضلهی غیر واقعی بسازیم.
جلوه دادن غیر واقعی هر چیزی، توهین به شخصیت خوانندگان آن متن است. اهل قلمها مواظب باشند تا به شخصیت خوانندگان خود احترام بگذارند.
ثبت نظر