نویسنده: دانشآموختهی استنفورد، ساکن کلفرنیا
بعضی وقتا فکر میکنم ما ایرانیها فکر میکنیم همهی مردم دنیا یه روز به این نتیجه میرسن که فرهنگ ما خیلی خوب و باحاله و مردم دنیا یه روز که میخوابن فرداش از خواب پا میشن و یه دفعه تحت تاثیر قرار میگیرن که فرهنگ ایرانی چقدر باحاله و همهی رستورانهای مکدانلد تبدیل به قورمهسبزی فروشی میشن.
دیروز که برای ناهار به رستوران دیزی سنگی رفتیم بچهها خیلی اصرار کردن بریم روی تخت بشینیم. وقتی میخواستم بشینم به دکور زیبایی که روی دیوار بغل تخت بود چندین ثانیه خیره موندم. با خودم فکر میکردم ماها که مهندسیم بیشتر تونستیم فرهنگمون رو ترویج کنیم یا این رستوران که در حد توانش تونسته فرهنگ زیبای ما رو این سر دنیا به تصویر بکشه.
چیزی که برام حل نمیشه اینه که در تفکر {محدود به داخل مرزها ماندن} که شاید خیلی از افراد دارند آیا جایی هم برای گسترش فرهنگ وجود داره؟ اینهمه زیبایی و تنوع و قشنگی رو چه کسی باید به دنیا نشون بده؟ آیا فرهنگ هم مثل داستان جک و لوبیاس که یک شبه به یه درخت تنومند تبدیل بشه؟ یا ذره ذره توسط هر یک از افراد این زیبایی فرهنگها پخش میشه؟
یکی از دوستان جمله جالبی رو از یکی از سناتورهای امریکایی نقل میکرد. این سناتور در مراسم سخنرانی اعطای سیتیزنشیپ گفته بود شما پیش از حضور در این مراسم از ۵۰ کشور مختلف بودید. اما الآن همهتون اهل یک کشور هستین. ولی آیا شما کشوری که از آنجا اومدید رو فراموش خواهید کرد؟ قطعا نه. و زیبایی داستان اینه که حالا شما میتونید فرهنگها و آداب و رسوم و غذاهای کشورتون را به این سرزمین بیارید.
و این تنوع فرهنگ در اینجا من رو بسان مجنون میکنه… همونطوری که دیدن این دیوارهای کاهگلی رستوران ایرانی در این سر دنیا من رو به اعماق سالها قبل کشوند…
ثبت نظر