دانشجوی روانشناسی و مشاوره در دانشگاه پالو آلتوی کلفرنیا
امروزه در روانشناسی، مهاجرت به مثابه سوگ تلقی میشود. سوگی که شاید هیچگاه فرصتی برای یک مهاجر برای پرداختن به آن وجود ندارد چرا که دغدغهی رفع نیازهای دیگر زندگی بر پرداختن به این احساسات اولویت پیدا میکند.
سوگ پرداخته نشده در مهاجرت، همانند عدم امکان سوگواری برای عزیزی است که از دست میدهیم و شاید این تجربهی تلخ در این مدت برای برخی از ما بوجود آمده که به جهت شرایط اجبار به فاصلهی اجتماعی، فرصت ابراز و سوگواری برای عزیزان از دست رفتهمان را پیدا نکردیم.
تا زمانی که ما نتوانیم با این احساسات پرداخته نشده روبرو شویم، امکان گذر از آن را نداریم و هر از گاهی این احساسات با شکایتهای دیگری در زندگی همراه میشود.
به قول استاد بزرگ ما: “برای عبور از احساسات بایستی ابتدا به آن دسترسی پیدا کنیم.”
در فیلم پیوست، توضیحات بیشتری در این مورد داده شده است.
ثبت نظر