عکس بالا فضای بخش کودکان در بیمارستان مک فارلند ایمز
قسمت اول، هزینهها و داستان یک خانوادهی امریکایی
اولین و مهمترین نکتهای که به چشم میاد، اینه که در بیمارستان از کسی قِرانی (یا سِنتی!) پول گرفته نمیشه و بیماران نگران تامینِ آنیِ هزینهی اقدامات پزشکی و درمانیشون نیستن. حالا که ۴ روز از مراجعهمون میگذره، نتیجهی آزمایش خون فرزندم رو در قالب یک نامه دریافت کردم. در روزهای آینده هم باید منتظر فیش (خدا کنه نجومی نباشه!) هزینهها باشیم و با چک یا بصورت آنلاین، پرداختش کنیم. شاید براتون سوال پیش بیاد که چی میشه اگر کسی هزینهش رو پرداخت نکنه؟ آیا بیمارستان باید بیافته دنبال طلبش؟ اگر تعداد بدهکاران بره بالا چی؟
تبعات پرداخت نکردن قبض پزشکی میتونه گرون تموم بشه. اگه طلب بیمارستان وصول نشه، میتونن به یه سری آژانسهای مالی گزارش بدن که این موضوع باعث تاثیر منفیِ قابل ملاحظهای بر نمره اعتباری فرد میشه و میتونه کل زندگی مالیتون رو دچار اخلال کنه. اگر کسی بیمه نداشته باشه و قبض گزافی براش بیاد، میتونه بره با بیمارستان صحبت کنه تا بهش تخفیف بدن. بیمارستانها در برخورد با چنین کیسهایی مختلفن. بعضیها کوتاه نمیان و بعضیها هم ممکنه با دیدن درآمدِ پایینِ فرد، دلشون بسوزه و تا کل هزینه رو ببخشن و از گرفتنش صرف نظر کنن.
بعضی جاها هم هزینه رو براتون قسط بندی میکنن تا راحتتر بتونید از پسش بربیاید. افرادی که درآمدشون زیر خط فقر باشه هم میتونن مشمول کمک برخی سازمانهای خیریه بشن. قبضهای پرشکیِ پرداخت نشده، مشکل خیلی از امریکاییهاست و برخیها اون رو نخستین عامل ورشکستگی آدمهای اینجا در زندگی شخصیشون میدونن.
یه نکتهی خیلی مهم و بعضی اوقات روی اعصاب، بحث in network و out of network هست. هر بیمهای که داشته باشید، برخی بیمارستانها و پزشکان شهر رو به عنوان داخل شبکه و بقیه رو به عنوان خارج از شبکهی پوششی که داره در نظر میگیره و هزینههای دستهی دوم رو خیلی کمتر از دسته اول پوشش میده. پس آدم باید حواسش باشه که فقط به جاهایی مراجعه کنه که داخل شبکه بیمهش هستن.
چند وقت پیش، آتلانتیک یه داستان عجیب رو در همین باره دریافت و نقل کرد: سوزان و مایکل چند وقت بیکار بودن و از پس اندازشون میخوردن تا اینکه سوزان به عنوان معلم زبان انگلیسی در یه موسسه مشغول به کار شد که هم حقوق خوبی داشت و هم بیمهی خوبی ارائه میداد. سوزان، شوهر و دخترش رو تحت پوشش بیمهش برد و فکر کرد حالا دیگه راحت شدن. یه روز صبح در ماه مارچ سال گذشته، این زن و شوهرِ تا اینجا خوش شانس با سگشون رفته بودن پیاده روی که مایکل حس کرد نفسش بالا نمیاد.
این خانواده در پنسیلوینیا زندگی میکردن، جایی نزدیک به مرز نیوجرسی. یه اورژانس در شهر کناری بود که سوزان فکر نمیکرد داخل شبکه بیمهش باشه، یه اورژانس هم نزدیک مرز نیوجرسی بود که اونم داخل شبکه نبود. پس ناچاراً رفتن به بیمارستانی در یکی از شهرهای ایالت نیویورک، یعنی ایالتی که دفتر مرکزی بیمهی سوزان اونجا بود و پوشش خوبی در بیمارستانهای اون منطقه داشت. وقتی رسیدن، بهشون گفته شد بیمهشون حتماً مورد قبول خواهد بود. بعد از انجام اکوی قلب، دکتر گفت دریچه میترالِ قلبِ مایکل درست کار نمیکنه و نیاز به عمل جراحی داره. مایکل رو با آمبولانس بردن یه بیمارستان دیگه و اونجا هم که سوال کردن، بهشون گفته شد تحت پوشش هستن.
۱ آوریل، مایکل بوسیلهی یک جراح قلب عمل شد و بعد از یک هفته بستری و ریکاوری، برگشت به خونه. طی چند هفته، این زوج نامههایی از قبوض بیمارستانی دریافت میکردن که قابل انتظار بود. مبالغی در حد چند صد دلار که همه با چک پرداخت شدن. اما بعد چند روز، یه قبض غیر منتظرهی ۳۲ هزار و ۸۴۵ دلاری رسید دستشون، چیزی به اسم «قبض بالانس». این یعنی همهی خدمات بیمارستانی که بهشون ارائه شده تحت پوشش بیمه هست، غیر از یک متخصص که در فرآیند درمان دخیل بوده و خارج از شبکهی اون بیمهی خاص فعالیت میکرده! ایشون یه قبض جدا به مبلغ ناقابل ۳۲-۳۳ هزار دلار صادر کرده و این خانواده رو نقره داغ نموده. ادامهی این داستانِ پر ماجرا رو در قسمت بعد بخونید…
ثبت نظر