دکتر رسول جعفریان، استاد تاریخ اسلام دانشگاه تهران، طی مکاتبهی ایمیلی زیر، توضیح زیر را از آقای دکتر حسین مدرسی طباطبائی ـ استاد دانشگاه پرینستون ـ دربارهی اسلام آوردن همسر مرحومه مریم میرزاخانی و دینداری آگاهانه وی منتشر کرده اند

سلام علیکم – همسر ایشان مدتی پیش از ازدواج به اسلام گرویده بود.
در دورهای که پست داک دانشگاه پرینستون بود روزی به دفتر من آمد
و سؤالاتی در باب اسلام داشت. به روال همهی موارد مشابه، دو مجموعهی پر حجم از درسهای پیشین خود در عقائد و حقوق اسلام به او دادم و از او خواستم به دقت و منتقدانه بخواند
و انتقادات و نظرات خود را، از سادهترین تا خشنترین و سهمگینترین، صادقانه با من در میان بگذارد.
چنین کرد و مدتی عصرها ساعت چهار و نیم که درسم تمام میشد به دفتر من میآمد و صحبت میداشتیم.
از بهترین و مهذبترین دانشمندان جوانی بود که در طول سی و پنج سال خدمت در این دانشگاه دیدهام.
عاقبت به قائد توفیق و نورانیت پیامبر اکرم به اسلام تشرف یافت.
شهادت اسلام او را خود به خط و امضاء خویش نوشتم.
مفتخرم که زمینهساز ازدواج او با مریم بودم.
«مریم به مذهب دلبستگی عمیق و حقیقی داشت.
او کسی نبود که کاری بدون رعایت دقیق موازین شرع کند». تنها مسألهی پوشش موی سر بود که بر آن مستمسکی شرعی داشت.
شاید من با آن نظر موافق نبودم اما او با خدای خود و با پیامبر و خاندان گرامی او راهی دیگر داشت.
خدایش در سایهی رحمت واسعهی خود جای دهاد.
مریم به پاکی فرشتگان بود. داغ او بر دلم سنگینی می کند. چه توانم کرد؟ الحکم لله
به نقل از یکی از دانشآموختگان استنفورد
کانال K1inUSA، دیروز به نقل از یکی از دانشآموختگان استنفورد، توضیحاتی در مورد اسلام آوردن همسر اهل چک مرحوم مریم میرزاخانی منتشر کرد که مورد تشکیک برخی قرار گرفت.
مدعای اصلی منتقدین این بود که گاردین در مطلبی به قلم یک نویسندهی ایرانی، همسر خانم میرزاخانی را غیر مسلمان دانسته بود: اینجا
حال با توضیحات دکتر مدرسی طباطبائی ثابت میشود که نقل گاردین اشتباه و نقل K1inUSA دقیق و صحیح بوده است.
یادداشت مهمان به قلم یوسف عزیزی
راستش دلم نمیآمد در این مورد بنویسم.
یعنی معمولاً سعی نمیکنم پستی در اینگونه موارد بگذارم.
میترسیدم چیزهایی بنویسم که خیلیها برگردند و بگویند الآن وقت گفتن اینها نیست. لذا خلاصهاش میکنم:
من، با اینکه حدود ۱۰ سال در دانشگاه صنعتی شریف زیستهام،
مرحوم دکتر میرزاخانی را مثل خیلیهای دیگر، از طریق اخبار، میشناختم، که البته طبیعی بود،
هم ۷-۸ سالی بزرگتر از من بود و هم رشتههایمان یکی نبوده!
مثل هر ایرانی دیگری به او افتخار میکردم و سراسر وجودم غرور میشد.
در عین حال به سیستم نخبهپروری کشورم فکر میکردم،
به مدارس استعدادهای درخشان (سمپاد)، به این سیستم نخبهبازیای که از دولت قبل شدت گرفت
و حالا حالا ها قرار است مثل بختک بر جان سیاستگذاری علم و فناوری کشور بیافتد.
کاش حداقل یک جوانمری پیدا بشود و گزارشی دقیق و آماری و بصورت ارزشیابی از این وضعیت ارائه دهد (که حتماً شامل مقایسهی تطبیقی با کشورهای توسعه یافته هم باشد).
برای من البته آن مرحوم ارزشهای دیگری هم داشت.
جای گفتنش اینجا نیست. سربسته همینکه اسیر بازیهای سیاسی سیاستبازان نشده بود!!
ولی در هر حال مرگ آن مرحوم برای من یک پیام روشن داشت: برگرد، حتما حتما به وطنت برگرد!
آنچه در مورد آن مرحوم گفتهاند و شنیدهایم چیزی جز خوبی نبوده است.
خدایش بیامرزد و روحش قرین رحمت الهی باشد ان شاء الله.
ثبت نظر