محسن مهدیان متنی نوشته با عنوان «از علیزاده تا صدرالساداتی…».
نویسنده ابتدائاً میگوید پرچم عدالتخواهی در دنیای کنونی در دست انقلاب اسلامیست،
مشخصاً در برابر امپریالیسم جهانی؛ پس بزرگترین اقدام عدالتخواهانه کمک به انقلاب است، سخنی نیکو که خیلی زود چپ میکند، چپ نه به معنای سیاسی آن، بلکه به معنای زدن به جدول.
نویسنده پس از ذکر گزارههایی درست، خطایی مبنایی مرتکب میشود
و در کل متن، حکومت فعلی جمهوری اسلامی را نعل به نعل با انقلاب اسلامی میانگارد
اما توضیح نمیدهد چطور میتوانیم پرچمداری انقلاب اسلامی در عدالتخواهی را معادل با پرچمداریِ حکومت جمهوری اسلامیِ امروز در تمام شئونِ امر مقدس عدالتخواهی در ایران و جهان بپنداریم.
نویسنده در نقد صدرالساداتی مینویسد
«عدالتخواه واقعی وقتی سایهی بزرگ ظالم اصلی را بالای سر کشورش میبیند، درگیر لات پس محله و پس کوچهها نمیشود»
به عبارتی معتقد است صدرالساداتی اشتباه کرده که تمرکز اصلیاش را از دشمن اصلی که شیطان بزرگ و امپریالیسم باشد برداشته
و درگیر فسادهای داخلی شده آن هم به صورتی که «معنویت و اخلاق را در انقلاب اسلامی
(بخوانید جمهوری اسلامی) تضعیف و قانونشکنی کند».
وی روش صدرالساداتی را انحرافی میشمارد چون «”همه”ی تلاشش را معطوف به زندگی اشرافی فلان آقازاده و ساعت و کفش بهمان کوچکزاده کرده است»،
از سوی دیگر علیزاده را عدالتخواه واقعی میداند
چرا که به تعبیر وی «”تمام” تلاشش مقابله با جریانیست
که اصل انقلاب را هدف گرفته»، یعنی دشمن خارجی یا همان امپریالیسمِ شیطانِ بزرگ.
آیا تمام تلاش علیزاده، مبارزه با امپریالیسم و دشمن خارجی جمهوری اسلامی بوده است؟
در ادامه با ذکر مصادیقی این ادعا را صحتسنجی میکنیم.
۱. علیزاده بخاطر عدم پوشش قضایای هفت تپه، صدا و سیمای جمهوری اسلامی را دور از مردم دانسته:
۲. علیزاده از نماز جمعه رفتنِ اعتراضیِ هفتهتپهایها دفاع کرده و خواسته با آنان برخورد امنیتی نشود:
۳. علیزاده عدم پوشش اعتراضات مردمی و کارگری توسط صدا و سیما را «سی سال محافظهکاری غیرقابل بخشش» نامیده است:
آیا این همه، در نظر جناب مهدیان، مصداق درگیری با «خردهلاتهای محله» و غافل شدن از دشمن خارجی نیست؟
۴. جالبترین نکته: افرادی که تلاش شده روبروی هم قرار داده شوند، در بسیاری موارد همدل به نظر میرسند.
مثلاً علی علیزاده، همان عدالتخواهی که از وی تمجید شده،
با همراهان سید مهدی صدرالساداتی در ماجرای دهونک ابراز همدلی میکند،
در این حد که مینویسد «وسط خرابه دهونک. ۴ دانشجو پشت یک میز و تعدادی دانشجو و طلبه هم روی زمین.
آیندهی هرگونه تغییر و اصلاح از چنین جمعهایی میآید. میدان اینجاست.
وسط شهرهای ایران. نه در استودیوهای بنسلمان قاتل»
مهدیان جادهصافکنیست برای تئوریزه کردنِ این تفکرِ مخرب
مهدیان جادهصافکنیست برای تئوریزه کردنِ این تفکرِ مخرب که مصلحت و امنیت ملی بر عدالت و آزادی تقدم دارند و وقتی دشمن خارجی داریم باید در برابر فسادهای داخلی غض بصر کنیم؛
البته در جهت خالی نبودن عریضه مینویسد «نباید در مقابل اشکالات انقلاب اسلامی
(بخوانید جمهوری اسلامی) و بیعدالتیها سکوت کرد، باید عدالتخواه بود و محکم در مقابل انحرافات انقلاب ایستاد»
اما نیک میداند که گاهی در یک دعوا، رجحان دادن به الف، فرقی با نفی ب ندارد.
به قول دوستی، «نفس ترجیح، نفی دیگری است.
ترجیح همیشه بین سیب و پرتقال نیست، بعضی اوقات باید بین گیاهخواری و گوشتخواری انتخاب کرد».
این خطاست که برای اجرای عدالت در کشور، معطل نابودی استکبار هستیم و صدای اصلاحگران واقعی را نمیشنویم
که در فقدانِ اوضاعِ به سامان در کشور و در حکومتِ ۴۰ سالهی پس از انقلاب اسلامی، رفع فتنه و ظلم از تمام عالم چیزی در حد محال است؛
با این حال مبارزه با استکبار را هم نمیتوان معطل برقراری عدالت داخلی دانست، هر دو مهم اند و لازم.
یادداشت را با نقلی از یک دوست دیگر به پایان میبرم:
«عزیزی میگفت در زمان اجلاس سران کشورهای اسلامی در مجموعهشان روی ثروتهای بادآورده و مفاسد اقتصادی زوم کرده بودند.
در جلسهی شورای عالی امنیت ملی یکی از اعضا خطاب به ایشان میگوید
این چند روز که مهمانهای خارجی داریم
این موضوعات را مسکوت بگذارید و منتشر نکنید،
برای وجههی جمهوری اسلامی در بین سران کشورهای اسلامی خوب نیست.
ایشان همجواب داده بودند خب چرا ما ننویسیم؟ شما دستور بدهید حضرات این چند روز دست از ظلم و فساد بردارند!»
ثبت نظر