K1inUSA

تجربه‌ی زایمان در ایران و امریکا

 

رشته‌توئیت زیر از یک خانم باعث شد این متن رو بنویسم و تجربه‌ای که ما در به دنیا اومدن فرزند اول‌مون در ایران و فرزند دوم‌مون در امریکا داشتیم رو ذکر کنم. ابتدا رشته‌توئیت این خانم رو ببینید. قیمت‌هایی که آورده بود نمیدونم تا چه حد درسته. تلخیص کردم تا بر نکته‌ی اصلی تمرکز بشه. ضمنا متن برخی جاها عبارات تندی آورده اما اصل حرفش مطابق با تجربه‌ی خانواده‌ی ما در گذشته هست:

«یکی از بی‌رحمانه‌ترین موقعیت‌های پزشکی در ایران، زایشگاه‌های بیمارستان‌های عمومیه. از نظر سیستم، این زایشگاه‌ها که عمده‌ی زنان ایرانی دارن اونجا زایمان می‌کنن، زن‌هایی که درد زایمان دارن بیمار نیستن، فقط زائو هستن، فقط باید بیان اونجا، بزان و مرخص شن برن پی کارشون. من توی دوره‌ی حاملگی مشکلی برای زایمان طبیعی نداشتم، در نتیجه فکر کردیم خب زایمان طبیعی. […] اون موقع نداشتیم جیرینگی پول [بیمارستان خصوصی] بدیم. […] و من که خیال می‌کردم توان اینو دارم که بدون حضور بهزاد، مامان یا خواهرم اینو بگذرونم از احساس تنهایی که تجربه می‌کردم شوکه شدم.

اتاق درد بدون هیچ شکی یه کثافت‌خونه‌ی به تمام معناست. از اسم آشغالش بگیر که جز احساس وحشت چیزیو بهت نمیده، تا یه عالمه زن که مثل چارپا ریختن‌شون اونجا و رهاشون کردن که بزان. چند دقیقه یکبار هم دو تا پرستار و چهارتا ماما میان که مطمئن بشم کسی نمی‌میره؛ این اسمش کثافته. پروسه‌ی زایمان در زایشگاه‌های دولتی اخلاقی نیست. حداقل شوهر باید کنار همسرش باشه. زایشگاه‌ها اتاق برای همراه بیمار نداره؟ در واقع به این خاطر باید محاکمه بشن، نه اینکه با پررویی ازش به عنوان دلیل استفاده کنن. زن‌ها […] نیستن که ولشون کنی توی […] تا خودش بزاد. چرا زنی که نمی‌تونه هزینه‌ی بیمارستان خصوصی، اتاق خصوصی، مامای خصوصی و از این مزخرفات رو بده باید اینقدر بهش بی‌احترامی بشه؟ اینهمه بی‌کس بمونه؟

بهش بگن توی این اتاق درد بمون تا [..] بشی، و تو تنهایی، صدای جیغ و گریه‌های هیستیریک می‌شنوی، می‌بینی تخت کناریت از درد به هذیون افتاده. […] تعجب می‌کنید از اینکه چرا آمار سزارین سر به فلک زده؟ یه نگاه به شرایط زایشگاه‌های دولتی‌تون بکنید بعد باد به غبغب بندازید و […] کنید که زن‌ها لوس شدن.»

منبع

در سال‌های اخیر وضعیت زایمان در بیمارستان‌های خصوصی ایران بهتر و در بیمارستان‌های خصوصی تاپ، تا حدی شبیه امریکا شده، اما خیلی‌ها پولش رو ندارن. شنیدم پیشرفت‌هایی هم در وضعیت بخش زایمان بیمارستان‌های دولتی رخ داده. یکی از همراهان پزشک نوشت: «اوضاع هرچند فاصله‌ی معناداری با امریکا داره، ولی در بیمارستان‌هایی که در ایران بودم به این وحشتناکی هم‌ نیست». دعوت میکنم خوانندگان نظرات‌شون رو ارسال کنن و ناظر به تجربه‌ی خودشون یا اگر در کادر درمانی هستند، راجع به تغییرات بیمارستان دولتی‌شون در بخش زنان و زایمان بنویسن و توضیح بدن آیا وضعیت اتاق‌های درد زایمان در بخش عمومی بیمارستان‌های دولتی بهبود پیدا کرده؟

و اما تجربه‌ی ما:

فرزند اول ما در بیمارستان نجمیه‌ی تهران که به نسبت در بخش زنان، (حداقل در شنیده‌هایی که داشتیم) بیمارستان خوب و معتبری حساب میشد به دنیا اومد. صبح ساعت هفت و نیم موقع پذیرش، مسئول پذیرش کار دوتا از آشنایان‌ش رو راه انداخت و بعد به من که نیم ساعت در صف منتظر بودم گفت شیفتم تمومه، همکارم نیم ساعت دیگه میاد

حالا در اون شرایط این حرف به من زده شد. باهاش بحث کردم و سر حرفش موند و بی‌احترامی کرد. صدام رو بالا بردم و تهدید کردم میخوام رئیس بیمارستان رو ببینم. در نهایت کارمون رو راه انداختن و پذیرش شدیم. با این حال، برخورد سایر پرسنل، نسبت به اون آقا خوب بود اما وقتی تجربه‌ی بیمارستان امریکا رو داشتیم فهمیدیم این دو با هم قابل مقایسه نیستند.

در نجمیه یک درب قرار داده شده بود که فقط به خانم‌ها اجازه‌ی ورود میدادن و همسران‌شون باید ساعت‌ها پشت درب منتظر میموندن. یک مانیتور در اتاق همراهان وضعیت مادران رو نشون میداد و مشخص می‌کرد چه کسی زایمان کرد و پیام تبریک برای همراهانش ظاهر میشد. اینکه چنین کاری حریم شخصی و پرایوسی بیماران رو نقض میکنه یا نه… بماند.

اینکه در اتاق درد چی می‌گذشت رو دیگه براتون تعریف نکنم، به اندازه‌ی کافی در متنی که ذکر شد شرایطش معلومه و تجربه‌ی همسرم شبیه به توصیفات متن بود. برخورد پرستارها نوسانی بود. یکی خوش اخلاق بود و یکی بداخلاقی می‌کرد اما شاید بتونم بگم خوش اخلاق‌ترین‌شون در حد بد اخلاق‌ترین پرستارِ اینجا بود! همراهی همسر با مادر تجربه‌ی بی‌بدیلیه. در بیمارستان‌های عمومی که چند مادر بدون حضور همسران‌شون رها میشن که با هم درد بکشن واقعاً اتفاق دردناکیه، هم از نظر جسمی هم تا مدت‌ها از نظر روحی.

فرزندم دوم‌مون در یک شهر کوچک امریکا و در تنها بیمارستان شهر به دنیا اومد. هزینه‌ی زایمان ناچیز شد. ما حدود ۲۵۰ دلار پرداخت کردیم و کل هزینه‌ی زایمان و بستری ۳-۴ روزه که بالغ بر ۲۱ هزار دلار شده بود از محل بیمه‌ی حمایتی Medicaid پرداخت شد. زیاد در مورد هزینه‌های گزاف پزشکی در امریکا می‌شنویم اما در مورد فرزندآوری، حمایت‌های خوبی هم در دوران بارداری و هم در خود زایمان برای دانشجوها (که درآمدشون نسبت به متوسط جامعه پایین‌تره) وجود داره.

وضعیت ظاهری و امکانات بیمارستان سطح بالا بود. اتاق اختصاصیِ بزرگ داشتیم و در تمام طول مدت زایمان در کنار خانمم حاضر بودم که تجربه‌ی بی‌نظیری بود، هم برای پدر هم برای مادر. مادر هر وقت می‌خواست براش بدون هزینه‌ی اضافی غذاهای مختلف آورده میشد. تجربه‌ای از تداخل با سایر بیماران بخش پیش نیومد و برخورد دکترها و پرستارها (حدود ۱۰ نفر) بجز یک مورد که غرغرو بود و خواسته‌ی ما رو گوش نمی‌کرد، فوق‌العاده مهربانانه و دقیق بود. قبلش شنیده بودیم «پرستارها مثل فرشته دور مادر میگردن». حالا در این حد نبود اما نزدیک بود به این وصف.

در کل سعی کرده بودن و شعارشون هم این بود که محیط بیمارستان رو مثل خونه‌ی خود آدم، راحت و گرم و بدون استرس کنن. مثلا خیلی کم گیر میدادن که فلان کار رو حتما بکنید، فلان چیز رو باید یا نباید بیارید، فقط فلان ساعت برای ملاقات وجود داره و … از این خبرها نبود (برعکس نجمیه که حتی نذاشتن از ساعت ۷-۸ شب زایمان به بعد کنار همسرم بمونم). بخاطر همین چیزها، هر وقت که از کنار بیمارستان عبور می‌کنیم، یاد خاطره‌ی خوش‌ش می‌افتیم و با هم میگیم یادش بخیر، نه اینکه ناراحتی و استرس بهمون منتقل بشه.

 

روز آخری که قرار بود مرخص بشیم، فرزندمون داشت روی مبل موبایل نگاه می‌کرد (قاعدتاً بزرگ‌تره نه نوزاد ). نفهمیدیم چی شد که موقع ترخیص هر چی گشتیم موبایل رو ندیدیم. ژانویه بود و هوا حدود ۲۰ درجه زیر صفر. پارکینگ بیمارستان طوری طراحی شده بود که کمترین مسیر پیاده برای رسیدن به خودرو طی بشه. در واقع چند جای پارک موقت ۲۰ دقیقه‌ای برای پیکاپ بیماران، نزدیک درب خروج بیمارستان قرار داده شده بود. اومدیم منزل و از طریق اکانت آنلاین، به بیمارستان پیام دادیم که اگر موبایلی در اتاق پیدا کردن مال ماست. بعد از یک هفته خبری نشد و من ازشون خواستم یک روز که اون اتاق خالیه بهم خبر بدن که خودم بیام درست بگردم. با خوشرویی همکاری کردن و خودشون یک روز اطلاع دادن که بیا. جالب بود که برای همچین کاری هم این خودشون بودن که با یکبار تماس من، چند بار پیگیری کردن و تماس گرفتن تا شرایط رو برای این جستجو مهیا کنن. رفتم گشتم و پیدا نکردم. دیگه قید موبایل رو زده بودیم اما چند روز بعدش خبر دادن یه مادربزرگ کپل روی مبل اتاق نشسته که میبینه یه موبایل از زیر مبل میافته و تحویل بخش میده. این میشه که به موبایل‌مون می‌رسیم!

این تجربه‌ی ما بود که میتونه مثل بقیه نباشه. به عوامل این تفاوت‌ها نپرداختم و مشاهدات رو نوشتم. اینکه ریشه‌ی برخوردهای متفاوت چیه و چه ارتباطی با ساعات کاری و پرداختی‌ها و غیره داره، بهتره توسط خود دوستان پزشک یا پرستار نوشته بشه. یکی از دوستان نویسنده از زایمان همسرش در امریکا خاطره‌ی بدی داشته، از این جهت که اشتباه پزشکان نزدیک بوده منجر به یک فاجعه بشه. دعوت می‌کنم ایشون هم تجربه‌ی خودش رو بنویسه…

کیوان ابراهیمی

کیوان ابراهیمی

ثبت نظر

کانال یوتیوب K1inUSA

عضویت در خبرنامه K1inUSA

    نوامبر 2024
    ش ی د س چ پ ج
     1
    2345678
    9101112131415
    16171819202122
    23242526272829
    30  
    مشاهدات بی واسطه ایرانیان از امریکا

    کانال یوتیوب K1inUSA را دنبال کنید.

    برنده ایرپادز پرو اپل شوید!
    اینجا کلیک کنید
    close-link
    برنده خوش شانس ایرپادز پرو اپل به ارزش 249 دلار باش!
    شرکت در قرعه کشی
    close-image