خط لولهی نفتِ در دستِ ساختِ داکوتا (Dakota Access Pipeline or Bakken pipeline) قرار است از آیوا و شهر ایمز هم بگذرد. در اعتراض به ساخت این خط لولهی ۳.۸ میلیارد دلاری و بنا به خطرات آن برای محیط زیست، تجمعات و فعالیتهایی توسط مردم انجام شده، پروندههایی قضاوت تشکیل شده و در برخی اماکن، مثل تصویر زیر (مربوط به دیروز در یک از جادههای ایالتی آیوا)، یک سری نوشتههای اعتراضی روی کانتینرها و تابلوها نصب کردهاند.
بومیان امریکایی (مانند قبایل Meskwaki و Sioux) و مردم سفیدپوست با پشتیبانی گروهی از مسلمانان در داکوتا و سایر ایالتها به این خط لوله اعتراضاتی کرده و کمپینهایی به راه انداختهاند و برخوردهای خشن و غیر انسانی پلیس، در چند مورد خبرساز شده است. نمونههایی از تصاویر اعتراضات و خشونتهای پلیس را میتوانید در اینجا ببینید
برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ بر روی آن کلیک کنید.
مدافعان ساخت خط لوله از جمله هواداران ترامپ، مخالفان را متهم به واپسگرایی و ضدیت با صنعت و پیشرفت میکنند. مخالفان میگویند مشکلی با پیشرفت و توسعهی صنعت ندارند اما با این نوع از توسعه که به محیط زیست آسیب میرساند و کیفیت زندگی بومیان و مردم محلی را تهدید میکند مخالفاند.
دولت یازدهم با وعدهی حل مشکلات با جامعهی جهانی و ترمیم اقتصاد از مردم ایران رای گرفت. با امریکا (دولت اوباما) به عنوان مهمترین طرفِ درگیر وارد مذاکره شد و توافق کرد. هر چند که جلسات روتینِ مذاکره با حضور همهی کشورهای عضو شورای امنیت (+آلمان) برگزار میشد اما مخصوصاً در ماههای انتهاییِ منجر به توافق وین، مذاکرات و تعاملات متعددی بصورت دوطرفه با حضور طرفین ایرانی و امریکایی صورت میگرفت که نشان میداد گیرِ کارِ توافق نهایی، بستن بر سر مسائل باقی مانده با امریکاست، چرا که سختترین رژیم تحریمها توسط این کشور بر ایران تحمیل شده بود، نه کشورهای اروپایی یا روسیه و چین!
به هر کیفیتی که بود، توافقات ژنو، لوزان و در نهایت وین شکل گرفت و دولت یازدهم یقین داشت که فتحالفتوحِ برجام، عاملِ ایجاد رونق، سرمایهگذاری و پیشرفت اقتصادی شده و دولت آیندهی امریکا نیز دموکرات خواهد ماند. در واقع دولتیهای تیزبین ما فکر میکردند فردی مثل ترامپ به هیچ وجهمنالوجوه امکان پیروزی و نشستن بر جای اوبامای بزرگ، مودب و باهوش را نخواهد داشت. اما متاسفانه یا خوشبختانه محاسبات سرداران دیپلماسی غلط از آب درآمد، رکب خوردند و خودشان و هوادارانشان تا مدتی پس از شنیدن خبر پیروزی ترامپ گیج و منگ میخوردند. بعد از بازگشت به شرایط عادی، عقلهایشان را روی هم ریختند که کلک دیگری سوار کنند تا بتوانند با یک عوامفریبیِ پوستانداخته، چند صباحی بیشتر در قدرت بمانند.
یکهو یک نفر آن وسط فریاد زد اورکا، یافتم! پس از شکست در جا زدنِ «رخت بربستنِ سایهی جنگ» به عنوان دستاورد اصلی برجام و تهدیدات مکرر ترامپ، به مردم میگوییم این توافق نه فقط با امریکا، بلکه با کشورهای دیگر نیز بسته شده و ترامپ هیچ غلطی نمیتواند بکند. اگر امریکا از برجام خارج شد مشکلی نیست و با سایر کشورها ادامه میدهیم! انگار نه انگار که طرف حسابِ اصلی ما در مذاکرات و عامل اصلیترین تحریمهای بانکی و اقتصادی همین امریکا بوده است! گرچه ترامپ وعدهی پاره کردن توافق را عملی نکرده، اما هر آنچه از دستش برآمده برای فشار، اختلال و وضع تحریمهای بیشتر انجام داده و بر ایران شدیدتر از اوباما گرفته است. البته این هنوز از نتایج سحر است! با تمام این اوصاف، از انصاف نباید گذشت که دولت ایران در اقدامی بس هوشمندانه، خلاقیت و جسارت به خرج داده، برای احیای عزتِ به خاک مالیده شدهی ایرانیان در سرتاسر جهان، یک سری از شرکتهای اغلب نظامی در امریکا را تحریم کرده است.
یک فرد در صفحهاش جالب نوشته بود( اینجا ): «ولی فکر کنم [دولت] جمهوریاسلامی در کنار اوشکوش که شکر خدا هیچ نفربری بمون نمیده، باید بوئینگ رو هم تحریم میکرد. آخه این شرکت فقط هواپیمای مسافربری تولید نمیکنه، اف ۱۵ که هم اسراییل و هم عربستان ازش استفاده میکنن هم تولید میکنه. تازه بهشون هواپیمای ترابری هم میده. اینو میدونه و بازم تحریمش نمیکنه؟ اینو میدونه و تو برجام قول فروش ازش میگیره؟ استکبارستیزی دولا دولا؟ این بود آرمانهای امام؟»
در اقدامی دیگر، دولت یازدهم، شوکه از ظهور ترامپ و سرخورده از اینکه نمیتواند مثل گذشته در بغل دموکراتها برقصد و جامها را به هم بزنند و به سلامتیِ برجام بنوشند، ۳ دستاورد برجام را بر سر دست گرفته: افزایش فروش نفت، رشد اقتصادی و خرید ایرباسها.
افزایش فروش نفت به خودیِ خود امر مبارکیست اما به شرطها و شروطها. شرط اصلی این است که درآمد فروش تمام و کمال به کشور بازگردد و در یک شرایط عادی بانکی بتوانیم به صلاحدید خود و بنابر مصلحت کشور از آن استفاده کنیم اما متاسفانه با عدم گشایش بانکی در پسا برجام، به این شرایط اسفناک دچار شدهایم:
«چگونه اقتصاد ایران در پسابرجام زندانی شد؟»
بحث در مورد رشد اقتصادیِ اعلام شده نیز طولانی است که برای اطلاع از کم و کیف آن به دو مقالهی به قول اینوریها اینفورماتیو (آموزنده) ارجاع میدهیم:
۱. حاشیهای بر متنِ رشدِ دو رقمی اقتصاد، به قلم علی بهادر (اقتصاددان) / کانال کافه اقتصاد
2. Financial Times: “Iranian poor struggle to make ends meet”
ترجمهی بخشهای مهم این مقاله اخیراً در لینک زیر منتشر شده:
اینجا
غرض اصلیِ این یادداشت، توضیح در مورد رشد فروش نفت و رشد اقتصادی نیست (به ذکر چند مقاله و ارجاع به آنان بسنده کردیم)، اما ایرباس که مقدمهی این مقاله به آن مرتبط است، و ما ادراک ما الایرباس! حسن روحانی وقتی چندی پیش مهمان قزوینیها بود در یکی از برنامههای این سفر با کنایه به مخالفان نوسازی ناوگان هوایی گفت: «انگار برخی از راحتی مردم ناراحتند. میگویند اگر هواپیما سالمتر باشد مردم اول پرواز قلهوالله کمتری میخوانند!»
فیلم در آپارات
منطق، همان منطقِ ترامپیها و کارتلهای نفتی در امریکاست که میگویند مخالفان خط لولهی داکوتا با راحتی مردم و پیشرفت صنایع امریکا مخالفاند. خیر عزیزان، نه منتقدان ترامپ و نه منتقدان روحانی، با اینگونه مباحث مشکلی ندارند. مشکل ما بر سرِ قلب واقعیات و اعوجاج در اولویتهاست. مردم امریکا از دولت ترامپ انتظار دارند به وعدهی خود برای بازسازی صنعت این کشور متعهد باشد، اما نه به قیمتِ تعرض به محیط زیست و لغو پیماننامهها و قوانینِ زیست محیطی، آن هم بازای منفعت شخصی و گروهیِ خود؛ مردم ایران از دولت روحانی انتظار دارند چرخ صنعت را بچرخاند، نه بجای آن چند طیاره در چشم ملت فرو کند تا از رکودِ کمرشکن، ورشکستیِ صنایع، بیکاری جوانان و برجامِ جوانمرگشده چشم بپوشند و یک دورهی دیگر دولتی را که برنامهای برای حل مشکلات کشور ندارد تمدید کنند…
ثبت نظر