K1inUSA

خواب خفن پلیسی

 

دیروز در قیلوله‌ی بعد از ظهر خوابی با حضور افتخاری پلیس امریکا دیدم. اون‌قدر خفن بود که وقتی بیدار شدم فکر کردم داشتم سریال نگاه می‌کردم

با خانواده به جاده‌ای جنگلی رفته بودیم و وقتی در طبیعت بودیم این زمزمه رو شنیدیم که برخی مناطق نزدیک دچار حریق شده. خوش و خرم داشتیم برمی‌گشتیم که چشم‌تون روز بد نبینه، دیدیم درخت بزرگی آتش گرفته و سقوط کرده وسط جاده.

تعدادی از مردم جمع شدن و داشتن به درخت نگاه می‌کردن. پچ‌پچ غریبی بین آدم‌ها در جریان بود. ما که فکر می‌کردیم میشه از کنار درخت رد شد، پس از قدری تقلا ناامید شدیم و به امید رسیدن کمک، در شانه‌ی‌خاکی جاده پارک کردیم.

مامور پلیسی سمتم اومد و گفت خانواده‌ت ترسیدن، بیا از این جاده‌ی فرعی که نشون‌ت میدم برو اما رفتن از این مسیر غیر قانونی‌ه. فوقش اگه پلیسی اومد و بهت گیر داد بگو داشتیم می‌چرخیدیم و حواس‌مون نبوده.

گفتم آدم‌های دیگه رو هم از این جاده میفرستی؟ گفت آره اما کم. گفتم ما تنها نمیریم چون منطقه رو نمی‌شناسیم و اینترنت هم قطعه. اگه خودت میای، ما رو راهنمایی کن که بریم.

با دوستش سوار موتور شدن. جلو جلو راه افتادن و ما پشت سرشون. اینجا خواب قطع شد و سکانس بعد رو دیدم که همراه مامور پلیس داخل خودرو وسط شهر بودیم.

داشتیم ازشون تشکر می‌کردیم که لطف کردن و ما رو از معطلی در جاده نجات دادن. گفتن همین بغل ما رو پیاده کنید. پیاده شدیم به خوش و بش و تشکر. زدم روی شونه‌ش و گفتم تا حالا پلیس به مهربونی و باحالی تو ندیده بودم! دیدم لبخند روی لب مامور خشکید، یه جوری داشت نگاه می‌کرد انگار می‌گفت مزد زحمت منو بده.

دست توی کیف پولم کردم و خواستم یه ۲۰ دلاری پیدا کنم. خبری از ۲۰ دلاری نبود و اسکناس‌های یک دلاری که برای سوار کردن بچه‌ها روی اسباب‌بازی‌های مرکز خرید در کیفم ذخیره کرده بودم جلوی چشم رژه می‌رفت.

خیلی شانسی دیدم یه دونه پنجاه دلاری هم موجوده. به اکراه اون رو درآوردم و یواشکی به پلیس دادم. خیال می‌کردم پنجاه دلار برای کاری که انجام داده زیاد هست اما به هر زحمتی بود به خودم قبولوندم و گفتم نوش جونش!

وقتی اسکناس رو کف دستش گذاشتم، مامور اصرار داشت که کسی نبینه اما ناگهان یکی از سمت مقابل خیابان داد زد شما بازداشت هستید

چند مامور امنیتی سیاه‌پوست رو دیدم که به سمتم میان. دو مرد و زنی که رئیس‌شون بود. گفت به نام قانون و به جرم پرداخت رشوه به مامور پلیس بازداشت هستید. رفیق مامور رو دیدم که لبخند موذیانه‌ای بر لب داشت. دوزاری‌م افتاد که تمام این اتفاقات صحنه‌چینی بوده تا برام پاپوش درست کنن و به حسابم برسن!

اولش شوک شدم اما سریع خودم رو پیدا کردم. شروع کردم به صحبت که این صحنه‌چینی غیر قانونی بوده. قبول نمی‌کردن و گواهینامه‌م رو ضبط کردن.

صدام رو بالاتر بردم: هیچ می‌دونید این کارهایی که کردید جرم هست؟ درخت رو آتش زدید انداختید وسط جاده؟ مردم رو معطل کردید؟ پلیس رو گماشتید که به کار غیر قانونی دعوت کنه و اغواگیری کنه؟ اسم خودتون رو هم گذاشتید مامور قانون؟ مایه‌ی خجالته. حالا این اونا بودن که زبون‌شون بند اومده بود. گفتم یالا گواهینامه‌ی من رو بدید میخوام برم کار دارم.

گواهینامه رو با تشر پس گرفتم و پیروزمندانه وارد ماشین شدم اما ته دلم نگرانی‌ شدیدی بود که حالا بعدش چی میشه؟ از خواب بیدار شدم و تا چند دقیقه مات و مبهوت بودم از هنر ذهن در خیال‌پردازی!

کیوان ابراهیمی

کیوان ابراهیمی

ثبت نظر

کانال یوتیوب K1inUSA

عضویت در خبرنامه K1inUSA

    می 2024
    ش ی د س چ پ ج
     123
    45678910
    11121314151617
    18192021222324
    25262728293031
    مشاهدات بی واسطه ایرانیان از امریکا

    کانال یوتیوب K1inUSA را دنبال کنید.

    برنده ایرپادز پرو اپل شوید!
    اینجا کلیک کنید
    close-link
    برنده خوش شانس ایرپادز پرو اپل به ارزش 249 دلار باش!
    شرکت در قرعه کشی
    close-image