هم خونهم رفته سفر، در تنهایی فیزیکی مطلق غرق شدم، یه ذره وحشتناکه، به خصوص اینجا که هستم درصد آلودگی صوتی بسیار پایینی داره، گاهی صدای قلبت رو هم میشنوی، گاهی هم از غرش وحشتناک شکمت از گرسنگی از جا میپری و یادت میاد باید یه چیزی بخوری
دیشب خیلی داغون بودم، یه ذره با خدا حرف زدم، فکر کنم استجابتش رو ذخیرهی آخرتم کرد، چون حالم بهتر نشد. بعد رفتم سراغ موسیقی، آلبوم موسیقی من که موزیکهاش رو پشت سر هم پخش میکنه فی نفسه یه ذره خندهداره، همه جور ریتم و محتوایی توش هست، از کربلا دلت رو راهی لسآنجلس میکنه و بعد با یه شیب ملایم برت میگردونه تهران.
با هیچکدوم اونها هم حالم خوب نشد،
نشستم فکر کردم دیدم ای بابا، در دو ماهی که گذشت چقدر بلا سر ما اومد، اون ماجرای بیخبر سه برابر کردن قیمت بنزین و بعدش قطع یک هفتهای اینترنت توهین به شعور و شخصیت یک ملت بود، هیچکس بابتش توبیخ نشد، هیچکس هم عذرخواهی نکرد، گذشت، شهادت ناجوانمردانهی سردار بزرگ ایران، داغی بود از جنس غم حسین علیهالسلام، برای من حالا حالاها سرد نمیشه…
بعد هم تهدیدهای ترامپ دیوانه، هنوز کمر راست نکرده بودیم، تراژدی هواپیما و اون چند روز بهت و بعد اون دروغ بزرگ و وحشتناک که گند زد به اعتماد یک ملت، واسه اونم هیچکس توضیح درستی نداد، و بعد سکوتی عجیب و سراسری و به نظر من سازماندهی شدهی همهی رسانه ها در این مورد.
تک تک ما در این مدت، حجم عظیمی از تحقیر، خشم، غم، ناامیدی، بیاعتمادی و بازهم خشم رو تجربه کردیم، و حالا به طرز مسخرهای داریم تلاش میکنیم حالمون رو عوض کنیم و دیگه بهش فکر نکنیم. اگه فکر نکنیم حل میشه؟ حالمون خوب میشه؟
روانشناسها میگن بخش عمدهای از وجود آدم، اسمش ناخودآگاهه، میگن هیچی اونجا گم نمیشه، هیچی اونجا فراموش نمیشه و این ناخودآگاه، با قدرتی عظیم، بیوقفه مشغول رتق و فتق امور جسم و روح ماست. یه ذره اذیتکن هم هست، یعنی اگه چیزهای ناخوشایندی بریزی توش و بهش آسیب بزنی، خروجی ناخوشایندی تحویلت میده. من از قدرت ناخودآگاه خودم وحشت دارم، چه برسه به ناخودآگاه یک ملت آسیب دیده. خدا رحم کنه.
آدمهایی که دارین کار فرهنگی میکنین، به خدا این مساله خیلی جدیه، من ضد انقلاب نیستم، از ژست روشنفکری گرفتن هم بیزارم، ولی همهی ما آسیب دیدیم و این آسیب تو ناخودآگاهمون فعاله، تا این مسائل برای مردم حل نشه، شرایط به صورت سلسلهوار در همهی زمینهها بدتر میشه.
از من گفتن بود. امشب حالم بهتره، همونطور تنها نشستم و قبل غرش شکمی، خیلی آروم صیغهی بلَّعتُ رو صرف میکنم و برای اینکه صدای گوش خراش جویدنم اشتهام رو کور نکنه، با ترانهی «الله الله، تو پناهی بر ضعیفان» هاتف، همزمان دههی فجر رو جشن گرفتم.
همه جا کفر و دروغ، همه جا ظلم و ستم
چهرهی مردم شهر، همگی آیهی غم
الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله
ثبت نظر