[#آزاده
پزشک فارغالتحصیل دانشگاه علومپزشکی تهران، ساکن امریکا
دلم میخواست این کتاب فارسی بود! دلم میخواست این کتاب را بیمارستانهای ایران، کتابخانههای ایران، به مادرها، به تازه بهدنیا آمدهها میدادند. دلم میخواست این عشق و ذوق و عقلی که در این کار هست، بال در میآورد و تا آنسر دنیا میآمد. مینویسم، عکس میگیرم و برای شما درددل میکنم، چون امید دارم. به شمایی که آنجا، کنار اروند و دماوند نفس میکشید ایمان دارم. من عکس میگیرم و مینویسم و شک ندارم روزی بالاخره، همین قدمهای کوچک و ناچیز، جایی جوانه میزنند و سبز میشوند.
ببینید، روی کتاب نوشته “تقدیم به شما و کوچولویتان، تقدیمی از طرف دوستان کتابخانهی عمومی شهر”
این کتاب، اولین کتاب دختر من است، کتابی که بیمارستان، لابهلای کلاه و لباس بچه و مسواک و صابون مادر، مجانی هدیهاش میدهد که کتابخواندن را از همان اول راه، راهی خانهها کند. در هر صفحه یکی از شعرهای مشهور بچهگانه نوشتهشده و در صفحهی روبرو، یکی از راهکارها و نکات کتابخوانی کودکان. عکس تکتک صفحات را در پایین برایتان میگذارم که اگر دستتان میرسد، ایدهاش را به هرجا که فکر میکنید فایده دارد برسانید. این سوی دنیا، چشمهایی هست که منتظر سرزدن جوانهها هستند
#کیوان_ابراهیمی : دو مورد جالب در این کتابچه دیدم. اول اینکه این اتفاق مربوط به یک شهر متمول و بزرگ امریکا نیست، بلکه مربوط به شهری کوچک با صد و اندی هزار نفر جمعیت میشه. دوم اینکه در عکسهای کتاب دو مادر مسلمان و محجبه میبینیم.
ثبت نظر